درس در امواج سند

شرح و معنی درس در امواج سند (فارسی یازدهم)

درس در امواج سند را خوانده اید؟ قرار است در این مقاله، با تمام جزئیات این درس مهم کتاب فارسی 2 آشنا شویم.

آموزش، فقط محدود به چارچوب کلاس نیست. ما در سایت فارسی ۱۰۰ زمینه ای برای بهره گیری دانش آموزان از آموزش رایگان و همیشگی فراهم کرده ایم.

در این پست آموزشی، شرح و معنی درس در امواج سند ، درس سوم فارسی یازدهم (فارسی ۱) توسط گروه آموزشی راه روشن (دکتر سید علی هاشمی، دکتر امید نقوی و بهرام میرزایی) به شما ارائه می شود.

 

متن درس در امواج سند

 

به مَغرب، سینه‎ مالان قُرصِ خورشید نهان مي‎ گشت پشت كوهساران
فُرو می ‎ريخت گَردی زَعفران‎ رنگ به روی نیزه‎ ها و نیزه ‎داران
 

***

 
ز هر سو بر سواری غلت می خورد تن سنگین اسبی تیر خورده
به زیر باره می نالید از درد سوار زخم دارِ نیم مرده
 

***

 
نهان می ‎گشتْ روی روشنِ روز به زيرِ دامنِ شب، دَر سیاهی
در آن تاريکْ شب می ‎گشت پنهان فروغ خَرگَه خوارَزْمْشاهی
 

***

 
به خونابِ شَفَق در دامنِ شام به خون، آلوده، ايرانِ كُهَن ديد
در آن درياي خون، در قُرص خورشید غروبِ آفتاب خويشتن ديد
 

***

 
چه انديشید آن ‎دم كَس ندانست كه مُژگانش به خونِ ديده تَر شد
چو آتش در سپاه دشمن افتاد ز آتش هم كمی سوزنده ‎تر شد
 

***

 
در آن بارانِ تیر و برقِ پولاد میانِ شامِ رَستاخیز می ‎گشت
در آن دریای خون در دشت تاریک به دنبال سر چَنگیز می‎ گشت
 

***

 
بدان شمشیرِ تیزِ عافیت ‎سوز در آن انبوه، كار مرگ می‎ كرد
ولي چندان ‎كه برگ از شاخه می ‎ريخت دوچندان مي‎ شِكُفت و برگ می‎ كرد
 

***

 
میان موج می‏ رقصید در آب به رقص مرگ، اَختَرهای انبوه
به رود سند می ‏غَلتید بر هم ز امواج گِران، كوه از پی كوه
 

***

 
خروشان، ژَرْف، بی‏ پَهنا، كَف ‏آلود دلِ شب می ‎دَريد و پیش می ‎رفت
از اين سَدّ روان، در ديدۀ شاه زِ هَر موجی هزاران نیش می ‎رفت
 

***

 
ز رخسارش فرو می ‎ريخت اشكي بنای زندگی بر آب می‎ ديد
در آن سیمابْ‎گون اَمواج لرزان خیال تازه ‎ای در خواب می‎ ديد
 

***

 
به یاری خواهم از آن سوی دریا

 

سوارانی زره پوش و کمان گیر
دمار از جان این غولان کشم سخت

 

بسوزم خانمان هاشان به شمشیر
 

***

 
شبی آمد كه می ‎بايد فدا كرد به راه مملكت، فرزند و زن را
به پیش دشمنان اِستاد و جنگید رهانْد از بندِ اَهريمن، وطن را
 

***

 
شبی را تا شبی با لَشكری خُرد زِ تَن ‎ها سَر، زِ سَرها خُود افكند!
چو لشكر گِرد بر گِردَش گرفتند چو كَشتی بادپا در رود افكند!
 

***

 
چو بگذشت از پس آن جنگ دشوار از آن درياي بي ‎پاياب، آسان
به فرزندان و ياران گفت چَنْگیز كه گر فرزند بايد، بايد اين‎ سان
 

***

 
به پاس هر وَجَب خاكي از اين مُلک چه بسیار است آن سَرها كه رَفته!
زِ مَستي بر سر هر قطعه زين خاک خدا داند چه اَفسَرها كه رفته!
  مهدی حميدی شیرازی

 

 

کلیات درس در امواج سند

 

اين شعر در قالب چهارپاره سروده شده است و از نوع «ادبیات پایداری» به شمار می‌رود. وزن آن مفاعیلن مفاعیلن فعولن است.

قالب شعری چهارپاره: چهارپاره‌ یا چارپاره‌ یکی از قالب‌های شعر فارسی است. این قالب در شعر کهن فارسی تازه است و پس از مشروطیت در ایران رواج یافته‌است. چهارپاره از دوبیتی‌هایی با معنای منسجم تشکیل شده‌ است؛ با این تفاوت که برخلاف دوبیتی، معمولاً فقط مصراع‌های زوج هم‌قافیه هستند و از لحاظ وزن نیز کافی است که مصرع‌ها هم‌وزن باشند و الزامی در رعایت وزن دوبیتی وجود ندارد. از معروف‌ترین شاعران این قالب می‌توان از فریدون توللی، فریدون مشیری، مهدی سهیلی و پرویز ناتل خانلری یاد کرد.

حمیدی شیرازی: دکتر مهدی حمیدی شيرازی (1365-1293ش.) از شاعران بنام سنّت‎گرا در ادبیات معاصر بود. او با شعر نو موافق نبود و جدال شاعران نوگرا و او معروف است. بعضی از آثار او عبارتند از: «از یاد رفته»، «عصیان»، «شکوفه‎ ها»، «پس از یک سال»، «اشک معشوق»، «سال‎ های سیاه» و …

سلطان جلال ‏الدین خوارزمشاه: جلال الدّین محمّد خوارزمشاه (628-۵۹۶ ه.ق) آخرین پادشاه سلسلۀ خوارزمشاهیان است. بیشتر عمرش به جنگ با دشمنان گذشت. وی پس از مرگ پدرش، سلطان محمّد، با لشکرکشی‎ های فراوان در مقابل مغولان ایستاد؛ اما نتوانست کاری از پیش ببرد. معروف ترین نبرد او در کنار رود سند با لشکر مغول، به فرماندهی چنگیزخان بود که در این جنگ شکست خورد و به هند گریخت. نبردهای میان او و مغولان تا زمان مرگ سلطان جلال‎ الدین ادامه یافت.

ادبيات پایداری: به آثار ادبی که در آن‌ها نویسنده یا شاعر مخاطب را به ایستادگی، مبارزه و سازش ‏ناپذیری در برابر ظلم، فرامی‌خواند «ادبیات پایداری» (مقاومت) می‌گويند. ادبيات پايداری تحت تأثیر شرایط و اوضاعی مانند اشغال کشور توسط نيروهای بيگانه، نبود آزادی‏ های فردی و اجتماعی، اختناق، استبداد و … شکل می ‏گیرد.

سعدی شیرازی: شيخ مشرف ‎الدّین سعدی شیرازی (606-690 ه.ق) از مشهورترين شاعران و نویسندگان پارسی‌گوی ایرانی است.

گلستان سعدی: اثر مهم سعدی شیرازی که در سال 656 ه.ق به نثر و نظم نوشته شده است. اين کتاب به همراه کتاب «بوستانِ» او جزو شاهکارهای ادبيات فارسی هستند.

 

واژه ها و ترکيب‌ها

 

سینه ‎مالان: در حال سینه‎ خیز رفتن. قُرص: گِرده. باره: اسب. فروغ: روشنایی، شعاع و تابش خورشید. خرگه: خیمۀ بزرگ، سراپردۀ بزرگ. خوارزمشاهی: منسوب به خوارزمشاهیان که یکی از سلسله ‏های حکومتی در ایران بودند. خوناب: خون آمیخته به آب. شَفَق: سرخی هنگام غروب خورشید. شام: شب. برق: درخشش. رستاخیز: قیامت. عافیت سوز: از بین برندۀ سلامتی. كار: عمل، شغل، جنگ. برگ می‏ کرد: می ‏رویید، به وجود می ‏آمد. سِند: رود بزرگی که از درۀ میان هیمالیا و قره‏ قورم سرچشمه می‏ گیرد؛ سپس از جلگۀ سند عبور می ‏کند و در پایان به دریای عمان می‏ ریزد. اختر: ستاره. گِران: سنگین، عظیم، شدید. ژرف: عمیق. دیده: چشم. رخسار: صورت. سیماب: جیوه. سیماب‎گون: به رنگ جیوه، جیوه ‎ای. دریا: رود. اهريمن: شیطان، مظهر شر و فساد. تن‏ ها: بدن ‏ها. خُود: کلاه نظامی که از آهن و فلز می ‏سازند. بادپا: کنایه از اسب. بي ‏پاياب: عمیق. تازي: عرب. پاس: نگه‏داری، مواظبت. وجب: فاصلۀ میان انگشت بزرگ و انگشت کوچک دست در حالی که تمام انگشت‌ها باز باشد، مجاز از اندازۀ بسیار کوچک. مُلک: سرزمین، کشور. قطعه: پاره، تکه. افسر: تاج و کلاه پادشاهان، مجاز از صاحب ‎منصب، بزرگ.

 

معنی و مفهوم متن و نکات زبانی و ادبی درس در امواج سند

 

به مَغرب، سینه‎ مالان قُرصِ خورشید نهان مي‎ گشت پشت كوهساران

 

بيت1: هنگام غروب، خورشید، سینه‏ خیز و آرام پشت کوه‏ ها پنهان می ‏شد.

نکات: تشخیص و استعاره: خورشید استعاره از انسانی که سینه‏ خیز می‏ رود. کنایه: سینه‏ مال رفتن کنایه از حرکت آهسته و خزنده. ابیات آغازین شعر دارای آرایۀ «بَراعَت استهلال» هستند.

 

فُرو می ‎ريخت گَردی زَعفران‎ رنگ به روی نیزه‎ ها و نیزه ‎داران

 

بيت 2: نور خورشید همانند غباری سرخ و زعفرانی‏ رنگ به روی نیزه‏ ها و سربازان ریخته می‎ شد. نکات: استعاره: «گرد زعفران ‎رنگ» استعاره از نور خورشید. کنایه: «نیزه دار» کنایه از سرباز. اشتقاق: نیزه، نیزه دار.

 

ز هر سو بر سواری غلت می خورد تن سنگین اسبی تیر خورده

 

بیت 3: در هر طرف، بدن سنگین اسب تیر خورده ای، بر زمین می افتاد و روی بدن سوارکارش غلت می خورد و سوارکار را له می کرد.

نکات: واج آرایی: «س».

 

به زیر باره می نالید از درد سوار زخم دارِ نیم مرده

بیت 4: سوارکار زخمی نیمه جان، در زیر بدن اسب از درد ناله می کرد.

 

نهان می ‎گشتْ روی روشنِ روز به زيرِ دامنِ شب، دَر سیاهی

بیت 5: چهرۀ درخشان روز، در زیر لباس سیاه شب پنهان می‎ شد. نکات: جناس ناهمسان: روی، روز. تضاد: روشن، سیاهی. تشخیص و استعاره: «روی روز». «دامن شب».

 

در آن تاريکْ شب می ‎گشت پنهان فروغ خَرگَه خوارَزْمْشاهی

 

بیت 6: در آن تاریکی شب، روشنایی خیمه­ خوارزمشاهیان در حال خاموش ‎شدن بود. (به نابودی و سقوط حکومت خوارزمشاهیان اشاره دارد.)

نکات: کنایه: «پنهان شدن فروغ خرگه» کنایه از افول و پایان یافتن قدرت. تشبیه: «خرگه خوارزمشاهی»، حکومت خورزمشاهی به خرگه تشبیه شده است. استعاره: «فروغ خرگه خوارزمشاهی»، قدرت خوارزمشاهیان از خورشید استعاره گرفته شده است.

 

به خونابِ شَفَق در دامنِ شام به خون، آلوده، ايرانِ كُهَن ديد

 

بیت 7: (جلال ‏الدین خوارزمشاه) وقتی به آسمان نگاه کرد، با مشاهدۀ سرخیِ افق، هنگام غروب خورشيد، ايران باستانی را به خون کشيده شده ديد.

نکات: تشبیه: خوناب شفق (غروب از نظر سرخی به خوناب تشبيه شده است.) تشخیص و استعاره: دامن شام. نهاد محذوف: سلطان جلال ‏الدین خوارزمشاه. اغراق. اشتقاق: خوناب، خون. جناس: خون، خوناب.

 

در آن دريای خون، در قُرص خورشید غروبِ آفتاب خويشتن ديد

 

بیت 8: (جلال‏ الدین خوارزمشاه) در سرخی بی‌کرانۀ آسمان که مانند دریایی از خون بود، دید که آفتاب زندگی و حکومتش در حال غروب‌کردن است.

نکات: تشبیه و اغراق: دریای خون. استعاره: «دریای خون» استعاره از «سرخی شفق». کنایه: «غروب آفتاب خویشتن دید» کنایه از «نابودی خود را دید». شبکۀ معنایی: قرص، خورشید، غروب، آفتاب. نهاد محذوف: سلطان جلال ‏الدین خوارزمشاه.

 

چه انديشید آن ‎دم كَس ندانست كه مُژگانش به خونِ ديده تَر شد

 

بیت 9: کسی نفهمید که (جلال ‏الدین خوارزمشاه) در آن لحظات به چه چیزی فکر کرد که (از شدت غم) خون گریه کرد.

نکات: نهاد محذوف: سلطان جلال ‏الدین خوارزمشاه. اغراق: خونِ دیده. کنایه: «خون دیده» کنایه از «اشک و گریۀ حاصل از غمی فراوان.» تناسب: مژگان، دیده.

 

چو آتش در سپاه دشمن افتاد ز آتش هم كمی سوزنده ‎تر شد

 

بیت 10: (ناگهان به دشمن حمله کرد و) مانند آتش به جان سپاهيان مغول افتاد و آن‌ها را از بين برد. (در آن حالت) از آتش هم سوزنده ‏تر و نابودکننده ‏تر شده بود.

نکات: نهاد محذوف: سلطان جلال ‏الدین خوارزمشاه. تشبیه تفضیل: تشبیه سلطان جلال‏ الدین به آتش و سپس برتری دادن او بر آتش. واژه آرایی: آتش. تناسب: آتش، سوزنده.

 

در آن بارانِ تیر و برقِ پولاد میانِ شامِ رَستاخیز می ‎گشت

 

بیت 11: در آن میدان که مانند شب قیامت بود، زیر باران تیرها و درخشش شمشیرها حرکت می‏ کرد.

نکات: نهاد محذوف: سلطان جلال ‏الدین خوارزمشاه. تشبیه: باران تیر. مجاز: «پولاد» مجاز از «شمشیر». اغراق: باران تیر. تشبیه: «شام رستاخیز». تناسب: باران، برق.

 

در آن دریای خون در دشت تاریک به دنبال سر چَنگیز می‎ گشت

 

بیت ۱۲: در تاريکیِ شبانۀ ميدان جنگ که از فراوانی کشته شده ­ها مانند دریایی پر از خون بود، به دنبال چنگیز می‏ گشت تا سر او را از تن جدا کند. 

نکات: نهاد محذوف: سلطان جلال ‏الدین خوارزمشاه. تشبیه و اغراق: دریای خون.

 

بدان شمشیرِ تیزِ عافیت ‎سوز در آن انبوه، كار مرگ می‎ كرد

 

بیت ۱۳: با شمشیر تیزی که از بین برندۀ آسایش و راحتی بود، در میان انبوه سربازان و سپاهیانِ دشمن، در حال کشتار بود.

نکات: نهاد محذوف: سلطان جلال ‏الدین خوارزمشاه. تنسیق الصفات: شمشیر تیز عافیت‏ سوز. صفت فاعلی مرکب کوتاه: عافیت‏ سوز (عافیت‏ سوزنده). کنایه: «کار مرگ کردن» کنایه از کشتار.

 

ولی چندان ‎كه برگ از شاخه می ‎ريخت دوچندان مي‎ شِكُفت و برگ می‎ كرد

 

بیت ۱۴: اما هرقدر از سربازان دشمن می ‏کشت و مانند برگ درخت به زمین می‏ ریخت، دوبرابر آن در میدان جنگ ظاهر می‏ شدند و به نبرد می ‏آمدند. 

نکات: نهاد محذوف: سلطان جلال ‏الدین خوارزمشاه. استعاره: «برگ» استعاره از سربازان مغول. استعاره: «شاخه» استعاره از «سپاه مغول». اغراق: در تعداد کشته ها و تعداد سربازان مغول. کنایه: «برگ‌کردن» کنایه از «روییدن، سبز شدن». مفهوم: بیت به تعداد بی‌شمار سپاهیان دشمن اشاره دارد.

 

میان موج می‏ رقصید در آب به رقص مرگ، اَختَرهای انبوه

 

بیت ۱۵: انعکاسِ لرزانِ تصویرِ ستارگانِ فراوانِ آسمان، در آبِ رودِ سند، مانند رقص ِمرگ بود. 

نکات: تشخیص و استعاره: «اختر» استعاره از «انسان» است. در اين بیت میان فاعل (اخترهای انبوه) و فعل (می ‏رقصید) از لحاظ مفرد و جمع، مطابقت وجود ندارد، که به ضرورت شعر اتفاق افتاده است.

 

به رود سند می ‏غَلتید بر هم ز امواج گِران، كوه از پی كوه

 

بیت ۱۶: موج‏ های رود سند مانند کوه‎ های بزرگی بر روی هم می‏ غلتیدند و حرکت می‏ کردند.

نکات: تشبیه: «حرکت موج‏ های رود سند» به «غلتیدن کوه‏ های بزرگ بر روی هم» تشبیه شده است. تناسب: رود، سند، امواج. واژه آرایی: کوه. اغراق: در بزرگی موج ها.

 

خروشان، ژَرْف، بی‏ پَهنا، كَف ‏آلود دلِ شب می ‎دَريد و پیش می ‎رفت

تدریس خصوصی فارسی یازدهم | کلاس خصوصی فارسی یازدهم

بیت ۱۷: (رود سند) خروشان و عمیق و بی ‏کرانه و در حالی که کف فراوانی بر روی خود داشت، در شب حرکت می‏ کرد و به جلو می‏ رفت.

نکات: نهاد محذوف: رود سند. تنسیق الصفات: خروشان، ژرف، بی ‏پهنا، کف ‏آلود. تشخیص و استعاره: «دل شب».

 

از اين سَدّ روان، در ديدۀ شاه زِ هَر موجی هزاران نیش می ‎رفت

 

بیت ۱۸: و با دیدن این مانعِ در حال حرکت، (رود سند) در مقابل خود، گویی هر موجِ رودِ سند مانند هزاران خنجر به چشم سلطان جلال ‏الدین فرومی ‏رفت (بسيار ناراحت بود.)

نکات: استعاره: «سد روان» استعاره از «رود سند». تشبیه: «موج» را به «نیش» تشبیه کرده است.

 

ز رخسارش فرو می ‎ريخت اشكی بنای زندگی بر آب می‎ ديد

 

بیت ۱۹: از صورت (جلال ‏الدین خوارزمشاه) اشک می‏ چکید و می‏ دید (احساس می­ کرد که زندگی‏ اش در حال نابودی است).

نکات: تشبیه: «بنای زندگی». کنایه: «بنای زندگی را بر آب دیدن» کنایه از «زندگی را فانی دیدن». مصراع دوم به این نکته هم اشاره دارد که سلطان جلال ‏الدین اشک می‏ ریخت و دنیا را با چشمان اشک‏ ‏آلود می ‏نگریست.

 

در آن سیمابْ‎گون اَمواج لرزان خیال تازه ‎ای در خواب می‎ ديد

 

بیت ۲۰: (خوارزمشاه) هنگام نگاه‌کردن به موج ‏های نقره ‏ای، لرزان و جیوه‏ مانند رود سند، افکار و نقشه ‏های تازه‏ ای به ذهنش می ‏رسید.

نکات: نهاد محذوف: جلال‏ الدین خوارزمشاه. تشبیه: «امواج» به «سیماب». کنایه: مصراع دوم کنایه از اینکه فکر تازه ‏ای به ذهنش رسیده بود.

 

به یاری خواهم از آن سوی دریا

 

سوارانی زره پوش و کمان گیر

 

بیت 21: از آن سوی رود سند، جنگجویانی مجهز و ماهر در تیراندازی را به یاری و کمک می گیرم.

نکات: کنایه: «کمان گیر» کنایه از فرد ماهر در تیراندازی.

 

دمار از جان این غولان کشم سخت

 

بسوزم خانمان هاشان به شمشیر

 

بیت 22: لشکر مغول را نابود می کنم و خانه ها و خاندانشان را با جنگ و شمشیر از بین می برم.

نکات: کنایه: «دمار از جان کشیدن» کنایه از «کشتن». استعاره: «غولان» استعاره از مغولان. مجاز: «شمشیر» مجاز از «جنگ». استعاره: «بسوزم» استعاره از نابود کنم.

 

شبی آمد كه می ‎بايد فدا كرد به راه مملكت، فرزند و زن را

 

بیت 23: (خوارزمشاه با خود می‏ گفت:) شبی فرارسیده است که باید در راه کشور زن و فرزند (عزیزترین دارایی‏ های خود را) فدا کنم.

نکات: نهاد محذوف: جلال ‏الدین خوارزمشاه. مجاز: «فرزند و زن» مجاز از «همه هستی و دارایی».

 

به پیش دشمنان اِستاد و جنگید رهانْد از بندِ اَهريمن، وطن را

 

بیت 24: (شبی که باید در آن،) مقابل دشمنان ایستاد و جنگ کرد و کشور را از اسارت مغولان شيطان صفت نجات داد.

نکات: «ایستاد» به ضرورت وزنی به «اِستاد» کوتاه است. استعاره: «اهریمن» استعاره از «مغولان».

 

شبی را تا شبی با لَشكری خُرد زِ تَن ‎ها سَر، زِ سَرها خُود افكند!

 

بیت 25: یک شبانه‎ روز کامل با سپاهی کوچک، دشمنان را کشت و سرها را به همراه کلاه‎ خود از بدن‎ ها جدا کرد.

نکات: نهاد محذوف: جلال ‏الدین خوارزمشاه. واژه‎ آرایی: «شبی»، «سر».

 

چو لشكر گِرد بر گِردَش گرفتند چو كَشتی بادپا در رود افكند!

 

بیت 26: وقتی که سپاهِ مغول، او را محاصره کردند، اسب خود را مانند کشتی داخل رود سند انداخت.

نکات: نهاد محذوف: جلال ‏الدین خوارزمشاه. کنایه: «گرد بر گردش گرفتند» کنایه از «محاصره‎ اش کردند»؛ «بادپا» کنایه از «اسب». تشبیه: «بادپا» به «کشتی» تشبیه شده است.

 

چو بگذشت از پس آن جنگ دشوار از آن دريای بی ‎پاياب، آسان
به فرزندان و ياران گفت چَنْگیز كه گر فرزند بايد، بايد اين‎ سان

 

بیت 27 و 28: وقتی (جلال‎ الدین خوارزمشاه) پس از آن جنگ شديد به آسانی از رود عمیق گذشت، چنگیزخان به فرزندان و یارانش گفت که اگر قرار است انسان فرزندی داشته باشد؛ باید این‎ چنین فرزندی باشد. 

نکات: نهاد محذوف بیت 27: جلال ‏الدین خوارزمشاه. بیت 27 و 28 موقوف‎ المعانی هستند. تضاد: دشوار، آسان. مجاز: «دریا» مجاز از «رود».

 

به پاس هر وَجَب خاكي از اين مُلک چه بسیار است آن سَرها كه رَفته!

 

بیت ۲۹: برای پاسداری و مراقبت از هر وجب خاک این کشور، انسان‌های بسیاری کشته شده ‎اند. 

نکات: مجاز: «سر» مجاز از «جانِ سربازان».

 

زِ مَستي بر سر هر قطعه زين خاک خدا داند چه اَفسَرها كه رفته!

 

بیت ۳۰: و خدا می‎ داند که چه پادشاهان و بزرگانی به خاطر عشق به این سرزمین جان خود را از دست داده‎ اند.

نکات: مجاز: «افسر» مجاز از «پادشاهان و بزرگان». جناس ناهمسان: «بر»، «سر»، «هر». واج‎ آرایی: «ر».

نکات ضروری درس در امواج سند

* تشبیه تفضیل: آن است که شاعر مشبه را به مشبه ‎به تشبيه ‎کند، اما آن را به نوعی بر مشبهٌ‎ به برتری ‎دهد؛ مثلاً در بيت زير:

یکی دختری داشت خاقان چو ماه کجا ماه دارد دو زلف سیاه
فردوسی

ابتدا شاعر دختر پادشاه چين را از نظر زيبايی به ماه مانند کرده و سپس او را به دليل داشتن زلف سياه برتر از ماه دانسته است.

* براعت استهلال (فضاسازی): آرایه‎ ای ادبی است که در آن شاعر یا نویسنده، آغاز متن خود را به گونه‌ای خلق كند كه مخاطب با خواندن این آغاز، یا مقدمه، به حال و هوای كلی اثر پی برده و دریابد كه نویسنده یا شاعر از چه چیزی می‌خواهد حرف بزند؛ مثلا در داستان «رستم و سهراب»‌ در شاهنامه، فردوسی در چند بیتی که به عنوان مقدمه آورده، به زیبايی فرجام غم انگيز داستان را نشان می‌دهد.

 

گنج حکمت

چو سرو باش

 

درس در امواج سند

 

حكیمي را پرسیدند چندين درخت ناموَر كه خداي عَزّ وَ جَل آفريده است و بَرومَند، هیچ ‎يک را آزاد نخوانده‎ اند، مگر سَرْوْ را كه ثَمَره‎ ای ندارد. در اين چه حكمت است؟

گفت: «هر درختي را ثَمَره مُعیّن است كه به وقتی معلوم، به وجودِ آن تازه آيد و گاهي به عَدَمِ آن پَژمُرده شود، و سَرو را هیچ از اين نیست و همه وقتی خوش است، و اين است صفت آزادگان.»

به آنچه می‎ گذرد دل مَنِه كه دِجلِه بسي پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد
گَرَت ز دست برآيد چو نَخْل باش كَريم وَرَت ز دست نیايد چو سَرو باش آزاد

گلستان، سعدی

 

واژه ها و ترکيب‌ها

 

حکیمی را: از حکیمی. نامور: مشهور. عزّوجل: گرامی و بزرگ است. برومند: میوه‎ دار. ثمره: میوه. حکمت: دلیل. معیّن: مشخص. تازه آید: شاداب شود، با رونق شود. عدم: نبود. پژمرده: خشک، پلاسیده. صفت: شاخصه، ویژگی. دجله: رودی در بغداد. خلیفه: حاکم دولت اسلامی. گَرَت: اگر تو را. کریم: بزرگوار، بخشنده. 

 حمایت مالی فارسی 100

چند نکته تکمیلی

 

ما در این مقاله، به بررسی معنی درس در امواج سند پرداختیم و متن کامل مندرج در کتاب را آوردیم. برای دریافت متن کامل کتاب فارسی می توانید اینجا کلیک کنید. همچنین برای خواندن متن کامل شعر «در امواج سند»، اینجا کلیک کنید. البته من از شما می خواهم که بعد از خواندن این مقاله، به سراغ مطالعه بخش های دیگر کتاب بروید.

همچنین ما، علاوه بر معنی درس در امواج سند فارسی یازدهم، شرح و معنی درس های دیگر کتاب فارسی یازدهم را در سایت فارسی 100 قرار داده ایم. برای مطالعه این مقاله ها، اینجا کلیک کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *