درس جمال و کمال را خواندهاید؟ قرار است در این مقاله، با تمام جزئیات این درس مهم کتاب فارسی 1 آشنا شویم. این مقاله بهترین منبع برای یادگیری درس جمال و کمال در آزمون نهایی فارسی دهم است.
آموزش، فقط محدود به چارچوب کلاس نیست. ما در سایت فارسی ۱۰۰ زمینهای برای بهرهگیری دانشآموزان از آموزش رایگان و همیشگی فراهم کردهایم.
در این مقاله آموزشی، شرح و معنی درس جمال و کمال و شعرخوانی بوی گل و ریحان ها، درس هفتم کتاب فارسی دهم (فارسی 1) توسط گروه آموزشی راه روشن (دکتر سید علی هاشمی، دکتر امید نقوی و بهرام میرزایی) به شما ارائه میشود.
متن درس جمال و کمال
بِدان كه قرآن مانند است به بهشتِ جاودان؛ در بهشتْ از هزارگونه نِعمت است و در قرآن از هزارگونه پَنْد و حِكْمَت است. و مَثَلِ قرآن، مَثَلِ آب است رَوان؛ در آب، حَیاتِ تَنها بود و در قرآن حَیاتِ دِلها بود.
در قرآن، قصّهها بسیار است، ولكن قصّۀ یوسف (ع) نیكوترین قصّههاست.
این قصّه، عجبترین قصّههاست؛ زیرا كه در میان دو ضِدّ جمع بُوَد: هم فُرقَت بوَد و هم وُصلت؛ هم مِحنَت بُوَد، هم شادی؛ هم راحت بُوَد، هم آفَت؛ هم وفا بُوَد، هم جفا؛ در بِدایَت بَند و چاه بوَد، در نهایت تخت و گاه بوَد؛ پس چون در او این چندین اندوه و طَرَب بوَد، در نَهاد خود شِگِفت و عَجَب بوَد.
گفتهاند «نیكوترین» از بهر آن بوَد كه یوسف صِدّیق، وفادار بوَد و یعقوب خود او را به صبر آموزگار بوَد و زُلَیخا در عشق و درد او بیقرار بوَد و اندوه و شادی در این قصّه بسیار بوَد و خبردهنده از او مَلِكِ جَبّار بوَد.
قصّۀ حال یوسف را نیكو نه از حُسنِ صورت او گفت، بلكه از حُسن سیرَتِ او گفت؛ زیرا كه نیكوخو، بهتر هزاربار از نیكورو. نبینی كه یوسف را از روی نیکو، بند و زندان آمد و از خُوی نیكو، امر و فرمان آمد؟ از روی نیكوش حبس و چاه آمد، و از خُوی نیكوش تخت و گاه آمد.
پادشاه عالم، خبر كه داد در این قصّه، از حُسن سیرت او داد، نه از حُسن صورت او داد، تا اگر نتوانی كه صورت خود را چون صورت او گردانی، باری، بتوانی كه سیرت خود را چون سیرت او گردانی.
آنكه گفتیم سیرتش نیكوترین سیرتها بود، از بهر آنكه در مقابلۀ جَفا، وفا كرد و در مقابلۀ زشتی، آشتی كرد و در مقابلۀ لَئیمی، كَریمی كرد.
برادران یوسف، چون او را زیادتِ نِعمت دیدند و یعقوب را بِدو مِیل و عِنایت دیدند، آهنگ كِید و مَكر و عَداوَت كردند تا مگر او را هَلاک كنند و عالَم از آثار وجود او پاک كنند. تدبیرِ برادران بَرخَلاف تَقدیر رَحمان آمد. مَلِك تعالی او را دولت بر دولت زیادَت كرد و مملكت و نُبُوَّت، زیادت بر زیادت كرد، تا عالَمیان بدانند كه هرگز كِیدِ كایِدان با خواست خداوند غِیب دان برابر نیاید.
تفسیر سورۀ یوسف (ع)، احمدبن محمدبن زید طوسی
کلیات درس جمال و کمال
احمدبن محمدبن زید طوسی: یکی از مفسّران قرآن است که از اهالی توس بوده و در قرن ششم هجری قمری در خراسان میزیسته است. او مدتی به عراق و آذربایجان سفر کرده است. ازهمینرو در زمان اقامت در آذربایجان، به سبب فرصتی که برای وی ایجاد شده، کتاب قصّۀ یوسف (تفسیر سورۀ یوسف) را نوشته است. نام دیگر این کتاب «الستین الجامع للطائف البساتین» است.
نوع پرداخت کتاب و روش تنظیم آن نیز با کتاب «کشف الاسرار و عده الابرار» مشهور به تفسیر خواجه عبدالله انصاری همانندی بسیاری دارد. این اثر ادبی در قالب نثر مسجّع نوشته شده است. کتاب قصّۀ یوسف در شصت فصل است. شیوۀ نگارش کتاب، ساده و روان و شیواست. جملهها کوتاه و رساست. همچنین واژه و ترکیب کمکاربرد در آن اندک است.
یوسف پیامبر: از انبیای معروف بنیاسرائیل و یکی از دوازده فرزند یعقوب پیغمبر بود و حُسن او شهرت جهانگیر داشت. برادرانش به سبب حسادت، او را درون چاه انداختند، ولی او به لطف الهی زنده ماند و به همراه کاروانی به مصر رفت و در آنجا به دربار یکی از کارگزاران مصر راه یافت و پس از گذراندن حوادث بسیار به عزیزی مصر رسید. داستان جدایی یوسف از یعقوب، عشق زلیخا به او و تعبیرخواب یوسف ازجمله داستانهای زیبای ذکر شده در قرآن کریم است.
تفسیر قرآن: علم تفسیر، دانشی است که به بررسی ویژگیهای مختلف قرآن کریم میپردازد و علت نزول آیات قرآن و قصههای آن را بیان نموده و همچنین ترتیب مَکّی و مَدَنی بودن سورهها و آیات قرآن را بیان میکند. از صدر اسلام تاکنون، تفسیرهای گوناگونی به زبانهای مختلف نوشته شده است که ازجملۀ آنها میتوان کتابهای زیر را نام برد:
تفسیر طبری، کشف الاسرار و عده الابرار، تفسیر نسفی، تفسیر المیزان، تفسیر نور.
معنای کلمات درس جمال و کمال
حکمت: دانش. مَثَل: مثال. حیات: زندگی. لکن: امّا. نیكو: خوب، پسندیده. ضِد: ناهمتا. فُرقَت: جدایی. وُصلَت: جمع وصل، اتصال، پیوستگی. مِحنَت: غم. آفت: بلا. جفا: بیوفایی، ستم. بِدایت: آغاز. گاه: تخت پادشاهی. اندوه: غم. طَرَب: شادی. نَهاد: سرشت، خلقت. عَجَب: عجیب. صِدّیق: بسیار راستگو. یعقوب: پیامبر الهی و پدر حضرت یوسف (ع). آموزگار: معلم. زُلَیخا: همسر حاکم مصر. جَباّر: مسلّط، یکی از صفات خداوند تعالی است.
مَلِک جَبّار: پادشاه مسلّط، خداوند. حُسنِ صورت: زیبایی ظاهری. سیرَت: سرشت، نهاد. نیکوخو: خوش اخلاق. نیکورو: زیبارو. امر و فرمان: در اینجا حکمرانی. خوی: اخلاق. باری: حداقل. لَئیمی: پستی، فرومایگی. کَریمی: بزرگواری، بخشندگی. زیادت: فراوانی. نعمت: دارایی. بِدو: به او. مِیل: گرایش. عِنایت: توجه. آهَنگ: قصد. کِید: حیله گری. مَکر: فریبکاری. عَداوَت: دشمنی. آثار: نشانه ها. تَدبیر: چاره اندیشی.
تَقدیر: فرمان و حکم خدا. رَحمان: بخشنده، یکی از نامهای خداوند. مَلکِ تعالی: خداوند والا مرتبه. دولت: ثروت و سعادت. نُبُوَّت: پیامبری. کایِدان: حیله گران.
معنی درس جمال و کمال + نکات درس جمال و کمال
بِدان كه قرآن مانند است به بهشتِ جاودان؛ در بهشتْ از هزارگونه نِعمت است و در قرآن از هزارگونه پَنْد و حِكْمَت است.
***
حکمت: دانش.
معنی: بدان که قرآن شبیه بهشت جاودانه است. در بهشت هزار نوع نعمت وجود دارد و در قرآن هزار نوع نصیحت و دانش. در بهشت رودها و درختهایی وجود دارد و در قرآن خبرها و پندهایی وجود دارد.
نکات: تشبیه: قرآن به بهشت تشبیه شده است. سجع: «قرآن، جاودان»، «نعمت، حکمت».
***
و مَثَلِ قرآن، مَثَلِ آب است رَوان؛ در آب، حَیاتِ تَنها بود و در قرآن حَیاتِ دِلها بود.
***
مَثَل: مثال. حیات: زندگی.
معنی: قرآن مثل آب روان است؛ آب باعث زندگانی بدنها میشود و قرآن روح انسان را زنده میکند.
نکات: واژۀ املایی: حیات. تشبیه: «قرآن» به آب روان تشبیه شده. سجع: «قرآن، روان»، «تن ها، دل ها».
***
در قرآن، قصّهها بسیار است ولكن قصّۀ یوسف (ع) نیكوترین قصّه هاست.
***
لکن: امّا. نیكو: خوب.
معنی: در کتاب قرآن، داستانهای زیادی وجود دارد، اما داستان حضرت یوسف (ع)، بهترینِ داستانها است.
نکات: واژه آرایی (تکرار): قصّه.
***
این قصّه، عجبترین قصّه هاست؛ زیرا كه در میان دو ضِدّ جمع بُوَد: هم فُرقَت بوَد و هم وُصلت؛ هم مِحنَت بُوَد، هم شادی؛ هم راحت بُوَد، هم آفَت؛ هم وفا بُوَد، هم جفا؛ در بِدایَت بَند و چاه بوَد، در نهایت تخت و گاه بوَد؛ پس چون در او این چندین اندوه و طَرَب بوَد، در نَهاد خود شِگِفت و عَجَب بوَد.
***
ضِد: ناهمتا. فُرقَت: جدایی. وُصلَت: جمع وصل، اتصال، پیوستگی. مِحنَت: غم. آفت: بلا. جفا: بیوفایی، ستم. بِدایت: آغاز. گاه: تخت پادشاهی. اندوه: غم. طَرَب: شادی. نَهاد: سرشت، خلقت. عَجَب: عجیب.
معنی: این داستان (داستان حضرت یوسف) شگفتانگیزترین داستانها است، زیرا که چیزهای متضاد را در خود گرد آورده است: هم داستان جدایی است و هم وصال. هم داستان غم است و هم شادی. هم در خود آسایش دارد و هم بلا. هم داستان وفاداری است و هم ستمکاری. در آغاز داستان، اسارت و افتادن در چاه دارد و در پایان داستان، رسیدن به تخت پادشاهی. پس به این دلیل که در آن، این همه غم و شادی (با هم) وجود دارد، این داستان در ذات خود شگفتانگیز است.
نکات: حذف فعل: بود. واژههای املایی: فُرقت، وُصلت، محنت، طَرَب. تضاد: «فرقت، وصلت»، «محنت، شادی»، «راحت، آفت»، «وفا، جفا»، «بدایت، نهایت»، «اندوه، طرب». سجع: «فرقت، وصلت»، «وفا، جفا»، «بدایت، نهایت»، «بند، تخت»، «چاه، گاه»، «طرب، عجب». جناس: «وفا، جفا». تکرار: بُوَد.
***
گفتهاند «نیكوترین» از بهر آن بوَد كه یوسف صِدّیق، وفادار بوَد و یعقوب خود او را به صبر آموزگار بوَد و زُلَیخا در عشق و درد او بی قرار بوَد و اندوه و شادی در این قصّه بسیار بوَد و خبردهنده از او مَلِكِ جَبّار بوَد.
***
صِدّیق: بسیار راستگو. یعقوب: پیامبر الهی و پدر حضرت یوسف (ع). آموزگار: معلم. زُلَیخا: همسر حاکم مصر. جَباّر: مسلّط، یکی از صفات خداوند تعالی است. مَلِک جَبّار: پادشاه مسلّط، خداوند.
معنی: (اینکه در قرآن) گفتهاند این داستان، نیکوترین داستان است به آن دلیل است که حضرت یوسفِ صدیق وفادار بود و یعقوب، خودش، به او صبر را یاد داده بود و زلیخا در عشق و درد او بیتاب بود و غم و شادی در این داستان زیاد است و خداوند این داستان را بیان کرد.
نکات: واژۀ املایی: صدّیق. سجع: «وفادار، آموزگار، بیقرار، بسیار، جبّار». تضاد: «اندوه، شادی». تکرار: بود.
***
قصّۀ حال یوسف را نیكو نه از حُسنِ صورت او گفت، بلكه از حُسن سیرَتِ او گفت؛ زیرا كه نیكوخو، بهتر هزاربار از نیكورو. نبینی كه یوسف را از روی نیکو، بند و زندان آمد و از خُوی نیكو، امر و فرمان آمد؟ از روی نیكوش حبس و چاه آمد و از خُوی نیكوش تخت و گاه آمد.
***
نیکو: خوب، پسندیده. حُسنِ صورت: زیبایی ظاهری. سیرَت: سرشت، نهاد. نیکوخو: خوش اخلاق. نیکورو: زیبارو. امر و فرمان: در اینجا حکمرانی. خوی: اخلاق.
معنی: (خداوند) داستان زندگی یوسف را نه به خاطر زیبایی ظاهری آن، بلکه به خاطر نهاد و سرشت زیبای آن، خوب و پسندیده دانست؛ چون انسان خوش اخلاق هزاربار بهتر از انسان زیبا است. آیا نمی بینی که یوسف به سبب ظاهر زیبایش به زندان افتاد و به سبب اخلاق پسندیده اش، به حکومت رسید؟ صورت زیبایش باعث زندان و افتادن در سیاه چال شد و اخلاق نیکویش باعث حکومت.
نکات: واژه املایی: سیرت. سجع: «صورت، سیرت»، «نیکوخو، نیکورو»، «بند، امر»، «زندان، فرمان»، «روی، خوی»، «حبس، تخت»، «چاه، گاه». واژه آرایی (تکرار): نیکو. واج آرایی: «س». جناس ناهمسان: «روی، خوی»، «چاه، گاه». تکرار: آمد.
***
پادشاه عالم، خبر كه داد در این قصّه، از حُسن سیرت او داد، نه از حُسن صورت او داد، تا اگر نتوانی كه صورت خود را چون صورت او گردانی، باری، بتوانی كه سیرت خود را چون سیرت او گردانی.
***
باری: حداقل.
معنی: خداوند، در این داستان، از زیبایی سرشت و نهاد یوسف خبر داد، نه از زیبایی ظاهری او برای آنکه اگر نتوانستی مانند او چهرۀ زیبایی داشته باشی، دستِکم بتوانی نهاد خود را مانندِ نهادِ او زیبا کنی.
نکات: کنایه: «پادشاه عالم» کنایه از «خداوند». سجع: «سیرت، صورت». واژه آرایی (تکرار): «حسن»، «صورت»، «سیرت».
***
آنكه گفتیم سیرتش نیكوترین سیرت ها بود، از بهر آنكه در مقابلۀ جَفا، وفا كرد و در مقابلۀ زشتی، آشتی كرد و در مقابلۀ لَئیمی، كَریمی كرد.
***
جَفا: ستم. لَئیمی: پستی، فرومایگی. کَریمی: بزرگواری، بخشندگی.
معنی: دلیل آنکه گفتیم، نهاد و سرشت او بهترین نهادهاست، به این خاطر است که یوسف در برابر ستم، وفاداری کرد و در مقابل بدیهایی که به او شد، گذشت کرد و در مقابل پستی و فرومایگیِ (برادرانش)، بزرگواری و بخشندگی کرد.
نکات: واژه املایی: «لئیمی». جناس: «جفا، وفا». تضاد: «جفا، وفا»، «لئیمی، کریمی».
***
برادران یوسف، چون او را زیادتِ نِعمت دیدند، و یعقوب را بِدو مِیل و عِنایت دیدند، آهنگ كِید و مَكر و عَداوَت كردند تا مگر او را هَلاک كنند و عالَم از آثار وجود او پاک كنند. تدبیرِ برادران بَرخَلاف تَقدیر رَحمان آمد. مَلِك تعالی او را دولت بر دولت زیادَت كرد و مملكت و نُبُوَّت، زیادت بر زیادت كرد، تا عالَمیان بدانند كه هرگز كِیدِ كایِدان با خواست خداوند غِیب دان برابر نیاید.
تفسیر سورۀ یوسف (ع)، احمدبن محمدبن زید طوسی
***
زیادت: فراوانی. نعمت: دارایی. بِدو: به او. مِیل: گرایش. عِنایت: توجه. آهَنگ: قصد. کِید: حیلهگری. مَکر: فریبکاری. عَداوَت: دشمنی. آثار: نشانهها. تَدبیر: چارهاندیشی. تَقدیر: فرمان و حکم خدا. رَحمان: بخشنده، یکی از نامهای خداوند. مَلکِ تعالی: خداوند والا مرتبه. دولت: ثروت و سعادت. نُبُوَّت: پیامبری. کایِدان: حیلهگران.
معنی: وقتی برادران یوسف، فراوانی نعمت او را دیدند و دیدند که یعقوب به او بیشتر توجه دارد، قصد حیله و دشمنی با او کردند تا شاید بتوانند او را بکشند و دنیا را از نشانههای وجود او پاک کنند. چارهاندیشی برادران با قضا و قدر خداوند بخشنده متفاوت شد. خداوند بلندمرتبه ثروت و سعادت او را زیاد کرد و علاوه بر آن پادشاهی و پیامبری را بر آن افزود تا مردم دنیا بدانند که هیچوقت حیلهگری انسانهای حیلهگر با ارادۀ خداوند آگاه بر رازها، نمیتواند مقابله کند.
نکات: واژههای املایی: «عداوت»، «تقدیر رحمان». سجع: «نعمت، عنایت»، «هلاک، پاک»، «تدبیر، تقدیر»، «برادران، رحمان». تلمیح: «تدبیرِ برادران بَرخَلاف تَقدیر رَحمان آمد» به جملۀ: «اَلعَبْدُ یُدَبِّر وَ اللهُ یُقَدِّر» اشاره دارد. سجع: «دولت، نبوّت»، «کایدان، غیبدان». واژه آرایی (تکرار): زیادت. اشتقاق: «کید، کاید».
نکات ضروری درس جمال و کمال
سجع
در لغت به معنای آواز کبوتر است و در اصطلاح، آن است که نویسنده در نثر، کلماتی به کار ببرد که در وزن یا حرف پایانی یا هر دوی آنها مشابه باشند. سجع بر سه نوع است: متوازی (دارای تشابه در وزن و حرف آخر)، متوازن (دارای تشابه در وزن)، مُطَرَّف (دارای تشابه در حرف آخر).
تکرار فعل
یکی از ویژگیهای نثر دورۀ اوّل زبان فارسی، تکرار فعل است. این شیوه تا قرن هفتم هجری قمری ادامه پیدا میکند.
واژه های دوتلفظی
بعضی از واژهها در فارسی معیار به دو شکل تلفظ میشوند. استفاده از هرکدام از تلفظها در گفتار عادی بیاشکال است؛ اما در هنگام قرائت شعر، حتما باید تلفظی را انتخاب کرد که مناسب آهنگ و وزن شعر است. واژههای «مهربان»، «شهریار»، «آسمان» ازجملۀ واژههای دوتلفظی هستند.
شعرخوانی بوی گل و ریحان ها
وقتی دلِ سُودایی، میرفت به بُستانها | بیخویشتَنَم کردی، بوی گُل و رِیْحانها | |
گَه نَعرِه زدی بُلبُل، گَه جامه دَریدی گُل | با یاد تو افتادم از یاد برفت آنها | |
تا عهد تو دَربَستم، عهد همه بِشکستم | بعد از تو رَوا باشد نَقضِ همه پیمانها | |
تا خار غم عشقت آویخته در دامن | کوتَهنظری باشد رفتن به گلستانها | |
گر در طَلَبَت رَنجی، ما را برسد شاید | چون عشقِ حَرَم باشد سَهل است بیابانها | |
گویند مَگو سَعدی چندین سخن از عشقش | میگویم و بعد از من، گویند به دورانها | |
دیوان اشعار، غزلیات، سعدی |
معنای کلمات شعرخوانی بوی گل و ریحان ها
سودایی: دیوانه، عاشق. بستان: بوستان، باغ. بیخویشتن: از خود بیخود. ریحان: شاه اِسپَرَم، گیاهی معطر و خوشبو. گه: گاهی. عهد: پیمان. روا: جایز، سزاوار. نقض: شکستن. آویخته: آویزان شده، در اینجا: فرورفته. کوتهنظری: غفلت، بیفکری، نادانی. شاید: شایسته است (اشکالی ندارد). حرم: خانۀ خدا، کعبه. سهل: آسان.
نکات شعرخوانی بوی گل و ریحان ها
نکات: بیت اول شیوه بلاغی دارد. واژههای املایی: کوتَه نظری، نَقض. قالب: غزل. نوع ادبی: غنایی. کلمات قافیه: «بستانها، ریحانها، آنها، پیمانها، گلستانها، بیابانها، دورانها». وزن: مفعول مفاعیلن فعول مفاعیلن (مستفعل مفعولن مستفعل مفعولن). تشخیص و استعاره: «دل سودایی میرفت». تشخیص و استعاره: «نعره زدی بلبل»، «جامه دریدی گل». کنایه: «جامه دریدن» کنایه از دیوانه و از خود بیخود شدن. واژه آرایی: «یاد». واژه آرایی: «عهد». تشبیه: «خار غم عشق». اسلوب معادله: بیت 5 اسلوب معادله دارد. واژه آرایی: «گویند». اشتقاق: «گویند، میگویند» (ویژه رشته علوم انسانی و رشته معارف اسلامی).
چند نکته تکمیلی درس 7 فارسی دهم
ما در این مقاله، به بررسی معنی درس جمال و کمال و شعرخوانی بوی گل و ریحان ها درس هفتم فارسی دهم پرداختیم و متن کامل متن مندرج در کتاب را آوردیم.
برای کسب اطلاعات بیشتر درباره متن کامل کتاب تفسیر سوره یوسف، اینجا کلیک کنید. همچنین اگر میخواهید مجموعهای از اشعار سعدی را بخوانید، اینجا کلیک کنید. البته من از شما میخواهم که بعد از خواندن این مقاله، به سراغ مطالعه بخشهای دیگر بروید.
همچنین ما، علاوه بر معنی درس جمال و کمال فارسی دهم، شرح و معنی درسهای دیگر کتاب فارسی دهم را در سایت فارسی 100 قرار دادهایم. ازجمله، این موارد، معنی درس بیداد ظالمان است. برای مطالعه معنی درس بیداد ظالمان، اینجا کلیک کنید.