درس نوشته های داستان گونه، درس هشتم نگارش دهم را خواندهاید؟ قرار است در این مقاله، با تمام جزئیات این درس مهم کتاب نگارش 1 آشنا شویم.
آموزش، فقط محدود به چارچوب کلاس نیست. ما در سایت فارسی ۱۰۰ زمینهای برای آموزش جامع ادبیات فارسی و بهرهگیری دانشآموزان از آموزش رایگان و همیشگی فراهم کردهایم.
در این مقاله آموزشی، متن، توضیحات و نمونههایی درباره درس نوشته های داستان گونه (درس هشتم نگارش دهم) به شما ارائه میشود. در این درس درباره ساختار داستان و عناصر داستان صحبت میشود و نمونهها و متنهای مختلفی از نوشتههای داستان گونه ارائه میگردد. همچنین جواب کارگاه نوشتن درس نوشته های داستان گونه بررسی میشود.
همچنین ما، متن و توضیحات سایر درسهای مرتبط با ادبیات و زبان فارسی را در سایت فارسی 100 قرار دادهایم. برای مطالعه مقالههای مربوط به پایه دهم روی لینک کلیک کنید یا آن را لمس کنید.
متن درس نوشته های داستان گونه
یکی از گونههای نوشتاری که با فضای نوشتههای ذهنی همخوانی دارد، «داستانی نوشتن» است. خواست ما از داستان گونه نویسی این است که افزون بر رعایت شیوههایی که تاکنون فراگرفتیم، بهتر است برای نوشتنِ داستانواره، گامهای زیر را هم برداریم و از این پلکّان عبور کنیم:
الف) گام اوّل: شخصیت
پس از روشن شدن موضوع، برای نوشتن داستانواره، به شخصیت نیاز داریم؛ به همین سبب، دو یا چند شخصیت در ذهن خلق میکنیم و شخصیتها را به گفت وگو با یکدیگر مینشانیم و میگذاریم آنها با یکدیگر سخن بگویند و همفکری کنند یا به مخالفت با هم برخیزند. توجّه داشته باشیم که همه شخصیتها را به طور فعّال مشارکت بدهیم. نوشته صفحه بعد را بخوانید و به شخصیتها و گفت وگوی آنها توجّه کنید.
روزنامهها نوشته بودند مردی در باغ وحش، وارد قفس ببری شد و از آن حیوان خواست تا او را بخورد.
■ مرد گفت: من آمدهام که بنده را میل کنید.
● ببر، مرد را ورانداز کرد و گفت: مثل اینکه طبع شعر هم داری!
■ بعضی وقتها رباعی میگویم؛ اما اجازه نمیدهند کتابهایم چاپ شوند.
● خواهش میکنم وارد سیاست نشو. غیر از طبع شعر دیگر چه داری؟
■ زخم معده، سر درد، ناراحتی عصبی، آر تروز گردن، دیسک کمر، سنگ کلیه و مقدار زیادی هم قرض و وام!
● آن وقت انتظار داری که من همه اینها را بخورم؟ با این دواهایی که میخوری و آمپولهایی که میزنی، حتما مزهات هم عوض شده است. تازه فکر نمیکنی اگر من تو را بخورم، سنگ کلیهات، دندانم را بشکند؟ اوّل برو سنگ کلیهات را عمل کن؛ بعد بیا. از این گذشته، اگر من تو را بخورم، ممکن است طلبکارهایت بریزند اینجا و مرا بخورند.
■ خواهش میکنم جناب ببر!
● نمیشود؛ برای ما مسئولیت دارد حالا حکایت ماست،
عمران صلاحی
ب) گام دوم: ماجرای داستان
طرح ماجرا و خلق حادثه، شاید اصلیترین ویژگی نوشتههای داستانی باشد. بنابراین، ماجرا یا حادثهای به صورت ذهنی میآفرینیم و شخصیتها را در آن قرار میدهیم. آنگاه کمی میاندیشیم و برای شخصیتهای آفریده شده، وظیفه و نقشی تعیین و کار هر یک را مشخص میکنیم و تا پایان، آنها را در همان لباس نگه میداریم.
سپس میکوشیم واژهها و شیوه سخن گفتن اشخاص را با نقش و شخصیت آنها هماهنگ سازیم؛ یعنی مراقبت کنیم که هر شخص، متناسب با نقش، شخصیت و هویت خویش سخن بگوید و نحوۀ سخن گفتن و کاربرد واژههایش متناسب با آن باشد. نوشتهای را که در ادامه میآید، بخوانید و به ماجرای داستان و شخصیت آن توجّه کنید.
مادر، خسته از خرید بر گشت و به زحمت، زنبیل را داخل خانه آورد. پسر بزرگش که منتظر بود، جلو دوید و گفت: «مامان، وقتی من در حیاط بازی میکردم و بابا داشت با تلفن بازی میکرد، تارا روی دیوار اتاق پذیرایی، نقّاشی کرد.»
مادر، عصبانی به اتاق تارا رفت. تارا از ترس، زیر تخت قایم شده بود. مادر فریاد زد: «تو بچّه بدی هستی!»؛ آنوقت تمام مداد رنگیهایش را در سطل آشغال ریخت. تارا از غصّه گریه کرد.
ده دقیقه بعد، وقتی مادر وارد اتاق پذیرایی شد، قلبش گرفت. تارا روی دیوار اتاق، یک قلب کشیده بود و داخل آن نوشته بود: مادر، دوستت دارم.
نشان لیاقت عشق، جمعی از نویسندگان
پ) گام سوم: فضا
یکی از نکات مهمّی که باید به آن دقّت کنیم، این است که ماجرا و شخصیت را در مکان و زمان مشخّص قرار دهیم و برای تعامل شخصیتها «فضایی» ایجاد کنیم؛ مثلاً فضای روحی و روانی دوستانه یا غیردوستانه، شاد یا ناشاد را تصوّر کنیم که شخصیتها تحتتأثیر آن حال و هوا با هم گفتوگو میکنند.
پیداست که هر حادثه و اتفّاقی، ناگزیر در جایی و در هنگامی رخ میدهد. بنابراین باید زمان وقوع حادثه و شهر و دیار یا محل وقوع ماجرا را معین کنیم و جزئیاتی از آن محل را توصیف نماییم.
میدانیم همه حوادث در این دنیای مادّی در بندِ زمان است؛ بنابراین واژههایی مانند سال، ماه، هفته، روز، شب، صبح، ساعت، ثانیه و لحظه، کلمههایی هستند که آنها را برای نشان دادنِ زمان رخدادها به کار میگیریم.
نوشتۀ زیر را بخوانید و به فضای (حال و هوای روحی، مکان و زمان) حاکم بر آن توجّه کنید.
«آن روز صبح، وقتی پا به حیاط مدرسه گذاشتم، طبق معمول به کلاس دویدم و کیفم را روی نیمکت گذاشتم و با عجله به حیاط برگشتم. کار هر روزمان بود و چه ذوقی داشتیم که صبحها تا زنگ به صدا درنیاید با بچهها یارکشی و بازی کنیم.
محوّطه شرقی حیاط مدرسه، مناسبترین محلّی بود که میتوانستیم از سر و کول هم بالا برویم و در مواقع خطر، خودمان را از چشمهای تیزبین آقای ناظم دور کنیم. محوّطه شرقی حیاط مدرسه، خاکی بود و به نظرمان صحرایی خشک و بیآب و علف را میمانست. در خیالمان پستی و بلندیهای کوچک این محوّطه خاکی، نقش مهمّی در جنگ و گریزها و بازیهای ما داشت…»
آقای مهربان، حمید گروگان به نقل از داستان معاصر، داستان نویسان معاصر
ت) گام چهارم: روایت
در بیان روایت، دو موضوع اهمّیت دارد:
- شیوه بیان
- زاویه دید
شیوه بیان
مقصود این است که در بیان روایت، شیوهای انتخاب کنیم که در گیرایی و جذّابتر کردن نوشته، بسیار تأثیرگذار باشد. ما میتوانیم خبری یا حادثهای را هم به شیوهای بیان کنیم که کاملا رسمی و بدون هیچ سخن اضافی و بدون دخالت احساس و عاطفه باشد و هم میتوانیم همان خبر را به کمک عناصر یاد شدۀ بالا در قالب نوشتهای داستانی بازگو کنیم، مثلاً به نحوه بیان خبرِ «رسیدن بهار» در دو نوشته زیر، دقّت کنید:
● بهار، یکی از فصلهای سال است که با فروردین آغاز میشود.
● روزگار، پوستین سرد و سفید زمستان یاش را از سر برمیدارد و همۀ نوزادانش را با لباس تر و تازه و بوهای خوش به دامن طبیعت رها میسازد.
زاویه دید
منظور از زاویۀ دید، آن است که ماجرای داستان از دید چه کسی روایت میشود. معمولا نویسنده یا از چشم «من» میبیند و میگوید یا از چشم «او» میبیند و گزارش میکند.
به دو نمونۀ زیر، توجّه کنید:
● من، امروز شاد و شنگول و سرخوشم؛ در راه مدرسه، از شدّت خوشحالی و خرّمی، گمان میکردم درختان هم برای من دست تکان میدهند.
● آزادسرو، آن روز گیج و گول و منگ بود و نمیدانست با چه کسی درددل کند؛ وقتی بید مجنون را دید، فکر کرد شاید او هم اندوهی در دل دارد.
نوشتۀ زیر را بخوانید و به شیوه بیان و زاویه دید آن توجّه کنید.
«درِ سالن که باز شد، موج ذرّات مه، بیتابانه به درون قطار هجوم آورد. دستگیرۀ سرد و مرطوب را لمس کرد و با دستِ دیگر، ساک دستیاش را گرفت و روی سکوی ایستگاه پرید و در انبوه مه فشرده فرورفت.
روی سکّو اندکی مکث کرد. مه در هوا تاب میخورد و او را کاملاً در میان خود گرفته بود و امواجش پیاپی رنگ خود را به همهجا میپاشید.
نگاهی به طرح کمرنگ ایستگاه انداخته، چراغهایش بیرمق شده بود و آدمهای اطرافش چون سایههایی بیرنگ به نظر میرسید. از سکّو کمی فاصله گرفت. خیالش اندکی راحت بود؛ در زیر پردۀ مه میتوانست بهراحتی از کنار ایستگاه و آدمهایش بگذرد و خطوط آشنایی را در آنها بیابد و با آن، خاطرهای را در ذهنش زنده کند؛ بیآنکه دیده شود.»
آن سوی مِه، داریوش عابدی
کارگاه نوشتن درس نوشته های داستان گونه
۱- نوشته زیر را بخوانید و عناصر آن را مشخّص کنید.
در یکی از افسانهها آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی میبست… چوب را روی شانهاش میگذاشت و برای خانهاش آب میبرد.
یکی از کوزهها کهنهتر بود و ترکهای کوچکی داشت. هر بار که مرد، مسیر خانهاش را میپیمود، نصف آب کوزه میریخت. مرد، دو سال تمام همین کار را میکرد. کوزۀ سالم و نو، مغرور بود که وظیفهای را که برای آن خلق شده، بهطور کامل انجام میدهد. امّا کوزۀ کهنه و ترکخورده، شرمنده بود که فقط میتواند نصف وظیفهاش را انجام دهد.
هر چند میدانست آن ترکها حاصل سالها کار است. کوزۀ پیر آن قدر شرمنده بود که یک روز وقتی مرد آماده میشد تا از چاه آب بکشد، تصمیم گرفت با او حرف بزند: «از تو معذرت میخواهم. تمام مدتی که از من استفاده کردهای، فقط از نصف حجم من سود بردهای… فقط نصف تشنگی کسانی را که در خانهات منتظرند، فرونشاندهای.»
مرد خندید و گفت: «وقتی برمیگردیم، با دقّت به مسیر نگاه کن.» موقع برگشت، کوزه متوجّه شد که در یک سمت جاده… سمت خودش… گلها و گیاهان زیبایی روییدهاند.
مرد گفت: «میبینی که طبیعت در سمت تو چقدر زیباتر است؟ من همیشه میدانستم که تو ترک داری و تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم.»
این طرف جاده، بذر سبزیجات و گل پخش کردم و تو هم همیشه و هر روز به آنها آب میدادی. به خانهام گل بردهام و به بچههایم کلم و کاهو دادهام. اگر تو ترک نداشتی، چهطور میتوانستی این کار را بکنی؟
بررسی متن
…………………………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………………………
۲- نوشتهای داستان گونه بنویسید؛ پیش از نوشتن، عناصر آن را مشخّص کنید.
…………………………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………………………
۳- به نوشته دوستانتان، که خوانده میشود، با دقّت گوش دهید و آن را بر بنیاد سنجههای زیر، ارزشیابی کنید.
هنجار نوشتار درس 8 نگارش دهم
گروهی از ابزارهای زبانی انسجام متن، نشانههایی هستند که برای بیان دلیل رخداد جمله قبل و بعد از خود به کار میروند. کلمههای «زیرا»، «چون»، «به همین سبب»، «از آنجا که» و «بنابراین» زمانی به کار میروند که در یک جمله، مطلبی بیان شود و در جمله دیگر علت آن ذکر گردد.
این نشانهها معنا و مفهوم سببی دارند؛ یعنی دلیل و سبب انجام کاری را نشان میدهند.
در کاربرد این نشانهها توجّه به بار معنایی و نقش آنها در تولید متن، ضروری است.
متن زیر را بخوانید و به کاربرد نشانههای سببی آن، توجّه کنید.
«اسبسواری، مردی را سرِ راه خود دید که از او کمک میخواست.
مردِ سوار، دلش به حال او سوخت؛ چون آن مرد دچار نقص عضو بود. به همین دلیل از اسب، پیاده شد و به او کمک کرد تا روی اسب بنشیند.
وقتی مرد بر اسب سوار شد، دهنۀ اسب را کشید و گفت: اسب را بردم و با اسب گریخت!
پیش از آنکه دور شود، صاحب اسب فریاد زد: تو تنها اسب را نبردی، جوانمردی را هم بردی! اسب مال تو، ولی خوب گوش کن، ببین چه میگویم!
مرد اسب را نگه داشت. صاحب اسب گفت: برو، امّا هرگز، به هیچکس نگو اسب را چگونه به دست آوردی؛ زیرا بیم آن دارم که دیگر هیچ سوارهای به پیادهای رحم نکند!
مثل نویسی درس هشتم نگارش دهم
مثلهای زیر را بخوانید، سپس یکی را انتخاب کنید و آن را گسترش دهید.
- با ماه نشینی، ماه شوی، با دیگ نشینی، سیاه شوی.
- تهی پای رفتن، بِه از کفش تنگ.
- جایی که نمک خوردی، نمکدان مشکن.
- فلفل نبین چه ریزه، بشکن ببین چه تیزه.
- شاهنامه، آخرش خوشه.
نیایش نگارش دهم
ای خداوند، تو که به بنی آدم کرامت بخشیدهای؛
تو که امانت خاص خویش را بر دوش بنی آدم نهادهای؛
تو که همۀ پیامبرانت را برای تعلیم کتاب و تحقق عدالت مبعوث کردهای؛
تو که عزّت را از آنِ خود میخوانی و از آنِ پیامبران خود و از آنِ انسانهایی که ایمان دارند؛
ما انسانیم، به تو و پیامبران تو ایمان داریم؛
آزادی، آگاهی، عدالت و عزت را از تو میخوانیم.
ببخش که سخت محتاجیم.
ای خداوند، تو که همۀ فرشتگانت را در پای آدم به سجده افکندی،
اینک ما آدمیان را از عبودیت بتهای این قرن که خود تراشیدهایم، آزادی بخش.
ای خداوند، این مردمی را که همه عمر، هر صبح و شام، در جهان، رو به خانۀ تو دارند، رو به خانۀ تو زندگی میکنند و رو به خانۀ تو میمیرند، قربانی جهل و شرک و در بند جور نمرود مپسند.
نیایش، دکترعلی شریعتی
چند نکته تکمیلی درس هشتم نگارش دهم
ما در این مقاله، به بررسی درس نوشته های داستان گونه، درس هشتم نگارش دهم پرداختیم و دانستیم که عناصر داستان چه چیزهایی هستند و برای نوشتن یک داستان چه چیزهایی را باید در نظر گرفت. همچنین متن کامل درس نوشته های داستان گونه نگارش دهم، مندرج در کتاب را آوردیم.
اگر دوست دارید که مطالعه دقیقتر و کاملتری درباره انواع شیوههای نویسندگی انجام دهید، پیشنهاد میکنم کتاب درسهایی دربارۀ داستاننویسی را مطالعه کنید.
همچنین ما، علاوه بر متن درس نوشته های داستان گونه، درس هشتم نگارش دهم، متن و توضیحات درسهای دیگر کتاب نگارش دهم را در سایت فارسی ۱۰۰ قرار دادهایم.