درس دریادلان صف شکن را خواندهاید؟ قرار است در این مقاله، با تمام جزئیات این درس مهم کتاب فارسی 1 آشنا شویم. این مقاله بهترین منبع برای یادگیری درس دریادلان صف شکن در آزمون نهایی فارسی دهم است.
آموزش، فقط محدود به چارچوب کلاس نیست. ما در سایت فارسی ۱۰۰ زمینهای برای بهرهگیری دانشآموزان از آموزش رایگان و همیشگی فراهم کردهایم.
در این مقاله آموزشی، شرح و معنی درس دریادلان صف شکن و گنج حکمت یک گام فراتر، درس دهم فارسی دهم (فارسی 1) توسط گروه آموزشی راه روشن (دکتر سید علی هاشمی، دکتر امید نقوی و بهرام میرزایی) به شما ارائه میشود.
متن درس دریادلان صف شکن
غروب روز بیستم بهمن 1364 حاشیۀ اروندرود
غروب نزدیک می شود و تو گویی تقدیر تاریخیِ زمین در حاشیۀ اَروَندرود جاری میگردد و مگر به راستی جز این است؟ تاریخ، مَشِیّت باریتعالی است که از طریق انسانها به انجام میرسد و تاریخِ فردای کُرِۀ زمین به وسیلۀ این جوانان تحقق مییابد؛ همین بچههایی که اکنون در حاشیۀ اروندرود گرد آمدهاند و با اشتیاق منتظر شب هستند تا به قلب دشمن بتازند.
بچهها، آماده و مُسَلَّح، با کولهپشتی و پتو و جِلیقههای نجات، در میان نخلستانهای حاشیۀ اروند، آخرین ساعات روز را به سوی پایان خوشِ انتظار طی میکنند. بعضیها وضو میگیرند و بعضی دیگر پیشانیبندهایی را که رویشان نوشتهاند «زائران کربلا»، بر پیشانی میبندند.
بعضی دیگر از بچّهها گوشۀ خلوتی یافتهاند و گذشتۀ خویش را با وَسواس یک قاضی میکاوند و سراپای زندگی خویش را مُحاسِبه میکنند و وَصِیَّتنامه مینویسند: «حَقّ الله را خدا میبخشد؛ اما وای از حَقُّ النّاس!» و تو به ناگاه دلت میلرزد: آیا وصیتنامهات را تنظیم کردهای؟
از یک طرف، بچّه های مُهَندِسیِ جَهاد، آخرین کارهای مانده را راست و ریس میکنند و از طرف دیگر سُکّاندارها قایقهایشان را میشویند و با دقّتی عجیب همه چیز را وارسی میکنند… راستی تو طَرزِ استفاده از ماسک را بلدی؟
وسایل سنگین راهسازی را بارِ شناورها کردهاند تا به محض شکستن خطوط مقدّم دشمن، آنها را به آن سوی رودخانۀ اروند حمل کنند و بچّهها نیز همان بچّههای صمیمی و بیتَکَلُّف و مُتَواضِع و سادهای هستند که همیشه در مسجد و نماز جمعه و محلِّّ کارَت و اینجا و آنجا میبینی… امّا در اینجا و در این ساعات، همۀ چیزهای معمولی حقیقتی دیگر مییابند. تو گویی اشیا گنجینههایی از رازهای شگفت خلقت هستند، امّا تو تا به حال درنمییافتهای.
در اینجا و در این لحظات، دلها آنچنان صفایی مییابند که وصف آن ممکن نیست. آن روستایی جوانی که گندم و برنج و خربزه میکاشته است، امشب سربازی است در خدمت ولیِّ امر. به راستی آیا میخواهی سربازان رسول الله (ص) را بشناسی؟ بیا و ببین آن رزمنده، کشاورز است و این یک، طَلَبه است و آن دیگری در یک مغازۀ گمنام، در یکی از خیابانهای دورافتادۀ مشهد لبنیاتفروشی دارد و بهراستی آن چیست که همۀ ما را در اینجا، در این نخلستانها گرد آورده است؟
تو خود جواب را میدانی: عشق.
اینجا سولهای است که گُردان عبدالله آخرین لحظاتِ قبل از شروع عملیات را در آن میگذرانند. اینها که یکدیگر را در آغوش گرفتهاند و اشک میریزند، دریادلان صَفشکنی هستند که دل شیطان را از رُعب و وحشت میلرزانند و در برابر قَوّۀ الهیِ آنان هیچ قدرتی یارای ایستایی ندارد.
ساعتی بیش به شروع حمله نمانده است و اینجا آیینۀ تَجَلّی همۀ تاریخ است. چه میجویی؟ عشق؟ همینجاست. چه میجویی؟ انسان؟ اینجاست. همۀ تاریخ اینجا حاضر است؛ بدر و حُنَین و عاشورا اینجاست.
صبح روز بیست و یکم بهمنماه – کنارۀ اروند
هنوز فضا از نَمِ باران آکنده است، امّا آفتابِ فَتح در آسمان سینۀ مؤمنین درخششی عجیب دارد. دیشب در همان ساعات اوَّلیۀ عملیات، خطوط دفاعی دشمن یِکسَره فروریخت. پیش از همه غَوّاصها در سکوت شب، بعد از خواندن دعای فَرَج و تَوَسُّل به حضرت زهرای مرضیّه (س)، به آب زدند و خط را گشودند و آنگاه خِیلِ قایقها و شِناورها به آن سوی اروند روان شدند.
صف طویل رزمندگان تازهنفس، با آرامش و اطمینانی که حاصل ایمان است، وُسعَت جبهۀ فتح را به سوی فُتوحات آینده طِی میکنند و خود را به خط مُقَدّم میرسانند.
گاهبهگاه گروهی از خطشِکَنها را میبینی که فاتِحانه، امّا با همان تواضع و سادگی همیشگی، بیغرور، بعد از شبی پُرحادثه بازمیگردند… و بهراستی چقدر شگفتآور است که انسان در متن عظیمترین تحوّلات تاریخ جهان و در میان سردَمداران این تحوّل زندگی کند و از نِسیان و غَفلَت، هرگز درنیابد که در کجا و در چه زمانی زیست میکند.
آنها با اشتیاق از بین گِل و لایی که حاصل جَزر و مَدّ آب «خور» است، خود را به قایقها میرسانند و ساحل را به سوی جبهههای فتح ترک میکنند. طلبۀ جوانی با یک بلندگوی دستی، همچون وِجدان جمع، فضای نُفُوس را با یاد خدا مُعَطَّر میکند و دائم از بچّهها صلوات میگیرد. دشمن در برابر ایمان جُنود خدا مُتَّکی به ماشین پیچیدۀ جنگ است. از همان نخستین ساعات فتح، هواپیماهای دشمن در پی تلافی شکست برمیآیند؛ حال آنکه در معرکۀ قلوب مُجاهِدان خدا، آرامشی که حاصل ایمان است، حکومت دارد.
دشمن حیرتزده است که چگونه ممکن است کسی از مرگ نهراسد؟! کجا از مرگ میهراسد آنکس که به جاودانگیِ روح خویش در جوار رحمت حق آگاه است؟ و این چنین اگر یک دست تو نیز هدیۀ راه خدا شود، باز هم با آن دست دیگری که باقی است، به جبههها میشتابی.
وقتی «اسوۀ» تو آن «تمثیل وفاداری»، عبّاس بن علی (ع) باشد، چه باک اگر هر دو دست تو نیز هدیۀ راه خدا شود؟ اینها که نوشتهام وصفِ حال رزمندهای است که با یک دست و یک آستین خالی، در کنار «خور» ایستاده است.
تفنگ دوربیندارش نشان میدهد که تکتیرانداز است و آن آستین خالیاش که با باد این سوی و آن سوی میشود، نشانۀ مردانگی است و اینکه او به عَهدی که با ابوالفضل (ع) بسته، وفادار است.
چیست آن عهد؟: «مبادا امام را تنها بگذاری!».
در خط، درگیری با دشمن، ادامه دارد. دشمن بَردۀ ماشین است و تو ماشین را در خدمت ایمان کشیدهای.
در زیر آن آتش شدید، بولدوزِرچیِ جهاد خاکریز میزند. بر کوهی از آهن نشسته است و کوهی از خاک را جابهجا میکند و معنای خاکریز هم آنگاه تَفهیم میشود که در میان یک دشتِ باز گرفتارِ آتش دشمن باشی. یک رزمندۀ روستایی فَریمانی در میان خاک نشسته است و با یک بیلِ دستی برای خود سنگری میسازد. آنها چه اُنسی با خاک گرفتهاند و خاک مَظهَر فقر مخلوق در برابر غِنایِ خالق است.
معنای آنکه در نماز پیشانی بر خاک میگذاری، همین است و تا با خاک اُنس نگیری، راهی به مراتبِ قُرب نداری. برو به آنها سلام کن؛ دستشان را بفشار و بر شانۀ پَهنِشان بوسه بزن.
آنها مجاهدان راه خدا و عَلَمداران آن تحوّل عظیمی هستند که انسانِ امروز را از بُنیان تغییر میدهد. آنها تاریخِ آیندۀ بشریّت را میسازند و آیندۀ بشریّت، آیندهای الهی است.
مرتضی آوینی- به نقل از مجلّۀ ادبیات داستانی
کلیات درس دریادلان صف شکن
ادبیات انقلاب اسلامی: مقصود از «ادبیات انقلاب اسلامی» سرودهها و نوشتههایی با درون مایۀ فرهنگ اسلامی، قیام امام حسین (ع)، اندیشههای رهبر انقلاب و فضای فرهنگیِ معنوی و شور و نشاط انقلابی است که از سال 1357 تاکنون آفریده شدهاند و تصویری از تحوّلات فکری فرهنگی جامعۀ معاصر ما را به دست میدهند.
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران باعث ایجاد تحولات بسیاری در عرصههای گوناگون ایران، ازجمله شعر و ادب فارسی شد و شاعران دوران انقلاب با تأثیرپذیری از تحولات جامعه دیدگاههای جدیدی را در شعر فارسی عرضه کردند. بعضی از ویژگی های شعر انقلاب اسلامی از این قرار است:
1- تأثیرپذیری فراوان شاعران از معارف و فرهنگ اسلامی (بهویژه عرفان اسلامی و قیام عاشورا).
2- استفاده از بیشتر قالبهای شعری، چه کهن و چه نو.
3- شاعر در صورت لزوم مدیحه سرایی میکند، ولی نه برای خود شخص ممدوح، بلکه به سبب روح اسلام و عقیده و شخصیت والای کسی که ستایش میشود.
4- شاعر نیز مانند بیشتر مردم، یک بسیجی است که در سنگر سخن، خود را در حال جهاد احساس میکند.
5- زبان شاعر و اصطلاحاتی که به کار میگیرد برای مردم مأنوس و آشناست.
6- شعر این دوره، از لحاظ آرایههای لفظی و معنوی غنی و پربار است.
از شاعران مطرح ادبیات انقلاب اسلامی میتوان از: مشفق کاشانی، محمود شاهرخی (جذبه)، قیصر امینپور، سید حسن حسینی، سلمان هراتی، سپیده کاشانی، علی معلم دامغانی، علیرضا قزوه، علی موسوی گرمارودی، طاهره صفارزاده و… نام برد.
سید مرتضی آوینی: نویسنده، روزنامهنگار و فیلمساز مشهور دفاع مقدس بود. وی در دوران پیش از انقلاب بیشتر در زمینۀ شعر، داستان، مقالهنویسی و نقاشی فعّال بود، ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به اقتضای ضرورتهای انقلاب به فیلمسازی پرداخت.
مرتضی آوینی، همزمان با آغاز درگیریهای داخلی، دست به ساخت فیلمهای مستندی از این وقایع زد و بعدها این فعالیت را در زمان جنگ تحمیلی، با ساخت مستندهای جنگی ادامه داد. شهید آوینی علاوه بر کارگردانی و تدوین مجموعۀ «روایت فتح» نگارش متن آن را نیز بر عهده داشت که بعدها در قالب کتابی با عنوان «گنجینۀ آسمانی» به چاپ رسید. کتاب دیگر مرتضی آوینی با نام «فتح خون» با موضوع «محرم» نیز ناتمام باقی ماند.
شیخ ابوسعید ابوالخیر: (357- 440 ه.ق) عارف معروف ایرانی است. کتابهای «اسرارالتوحید فی مقامات شیخ ابیسعید» از محمدبن منور و «حالات و سخنان شیخ ابوسعید» از جمال الدین ابوروح لطفالله دربارۀ زندگی و سخنان و کرامات و مقامات این عارف برجسته نوشته شده است.
معنی درس دریادلان صف شکن + نکات درس دریادلان صف شکن
غروب روز بیستم بهمن 1364 حاشیۀ اروندرود
غروب نزدیک میشود و تو گویی تَقدیر تاریخیِ زمین در حاشیۀ اَروَندرود جاری میگردد و مگر به راستی جز این است؟ تاریخ، مَشِیّت باریتعالی است که از طریق انسانها به انجام میرسد و تاریخِ فردای کُرِۀ زمین به وسیلۀ این جوانان تحقق مییابد؛ همین بچههایی که اکنون در حاشیۀ اروندرود گرد آمدهاند و با اشتیاق منتظر شب هستند تا به قلب دشمن بتازند.
***
تقدیر: قضا و فرمان خدا، سرنوشت. اروندرود: رود بزرگی که از به هم پیوستن دو رود دجله و فرات تشکیل میشود و به خلیجفارس میریزد. مَشیّت: اراده، خواست خدای تعالی. باریتعالی: خداوند بزرگ. قلب: مرکز و میانۀ سپاه. بتازند: حمله کنند.
نکات: استعاره: تقدیر تاریخی زمین، از رود استعاره گرفته شده است. واج آرایی: «ت». تشبیه: تاریخ به مشیّت الهی. واژه آرایی (تکرار): تاریخ.
***
بچهها، آماده و مُسَلَّح، با کولهپشتی و پتو و جِلیقههای نجات، در میان نخلستانهای حاشیۀ اروند، آخرین ساعات روز را به سوی پایان خوشِ انتظار طی میکنند. بعضیها وضو میگیرند و بعضی دیگر پیشانیبندهایی را که رویشان نوشتهاند «زائران کربلا»، بر پیشانی میبندند. بعضی دیگر از بچّهها گوشۀ خلوتی یافتهاند و گذشتۀ خویش را با وَسواس یک قاضی میکاوند و سراپای زندگی خویش را مُحاسِبه میکنند و وَصِیَّتنامه مینویسند: «حَقّ الله را خدا میبخشد اما وای از حَقُّ النّاس!» و تو به ناگاه دلت میلرزد: آیا وصیّتنامهات را تنظیم کردهای؟
***
وسواس: دودلی. میکاوند: جستجو میکنند.
نکات: تشبیه: «بچهها (رزمندگان) به قاضی». کنایه: «دلت می لرزد» کنایه از «ترسیدن».
***
از یک طرف، بچّههای مُهَندِسیِ جَهاد، آخرین کارهای مانده را راست و ریس میکنند و از طرف دیگر سُکّاندارها قایقهایشان را میشویند و با دقّتی عجیب همهچیز را وارسی میکنند … راستی تو طَرزِ استفاده از ماسک را بلدی؟ وسایل سنگین راهسازی را بارِ شناورها کردهاند تا به محض شکستن خطوط مقدّم دشمن، آنها را به آن سوی رودخانۀ اروند حمل کنند و بچّهها نیز همان بچّههای صمیمی و بیتَکَلُّف و مُتَواضِع و سادهای هستند که همیشه در مسجد و نماز جمعه و محلِّّ کارَت و اینجا و آنجا میبینی … امّا در اینجا و در این ساعات، همۀ چیزهای معمولی حقیقتی دیگر مییابند.
تو گویی اشیا گنجینههایی از رازهای شگفت خلقت هستند، امّا تو تا به حال درنمییافتهای.
***
مهندسی جهاد: واحد مهندسی، نام واحدی از سازمان جهاد سازندگی بود که وظیفه ساخت پل، ایجاد خاکریز و فعالیتهای عمرانی را بر عهده داشت. راست و ریس کردن: آماده و مهیّا کردن. سُکّان: دنبالۀ کشتی، ابزاری در دنبالۀ کشتی برای حرکت دادن کشتی از سمتی به سمت دیگر. سکّاندار: مأمور هدایت وسیلههای شناور یا پرنده. وارسی کردن: بررسی کردن.
ماسک: وسیلهای برای محافظت از انسان در مقابل تنفس گازهای شیمیایی. شناور: قایق. خط مقدّم: محل درگیری مستقیم دو طرف در جنگ. تکلّف: رنج بر خود نهادن، خودنمایی و تجمّل. بیتکلّف: ساده، بیپیرایه. متواضع: فروتن.
نکات: واج آرایی: «س». تشبیه: اشیا به گنجینهها تشبیه شده است.
***
در اینجا و در این لحظات، دلها آنچنان صفایی مییابند که وصف آن ممکن نیست. آن روستایی جوانی که گندم و برنج و خربزه میکاشته است، امشب سربازی است در خدمت ولیِّ امر. به راستی آیا میخواهی سربازان رسول الله (ص) را بشناسی؟ بیا و ببین آن رزمنده، کشاورز است و این یک، طَلَبه است و آن دیگری در یک مغازۀ گمنام، در یکی از خیابانهای دورافتادۀ مشهد لبنیاتفروشی دارد و به راستی آن چیست که همۀ ما را در اینجا، در این نخلستانها گرد آورده است؟
***
صفا: روشنی. ولیّ امر: رهبر.
نکات: مراعات نظیر: «گندم، برنج، خربزه».
***
تو خود جواب را میدانی: عشق.
اینجا سولهای است که گُردان عبدالله آخرین لحظاتِ قبل از شروع عملیات را در آن میگذرانند. اینها که یکدیگر را در آغوش گرفتهاند و اشک میریزند، دریادلان صَف شکنی هستند که دل شیطان را از رُعب و وحشت میلرزانند و در برابر قوّۀ الهیِ آنان هیچ قدرتی یارای ایستایی ندارد.
***
سوله: ساختمان سقفدار فلزی. گردان: یگان نظامی که از یک ستاد فرماندهی و چند گروهان تشکیل میشود. آغوش: بغل. دریادل: بخشنده، جوانمرد، شجاع. صف شکن: برهمزنندۀ صف دشمن، دلیر، شجاع. رُعب: ترس، دلهره، هراس. قوّه: قدرت. یارای: توانایی. ایستایی: پایایی، مقاومت.
نکات: حذف فعل به قرینه معنایی: جواب عشق است. کنایه: «دریادل» کنایه از شجاع. کنایه: «صف شکن» کنایه از دلیر. کنایه: «لرزاندن دل» کنایه از ترساندن.
***
ساعتی بیش به شروع حمله نمانده است و اینجا آیینۀ تَجَلّی همۀ تاریخ است. چه میجویی؟ عشق؟ همینجاست. چه میجویی؟ انسان؟ اینجاست. همۀ تاریخ اینجا حاضر است؛ بدر و حُنَین و عاشورا اینجاست.
***
تجلّی: آشکار شدن، جلوه کردن. بدر: نام جنگ معروف رسول اکرم (ص) با کفّار است که در آن مسلمانان به پیروزی رسیدند و در اصل نام چاهی میان مکه و مدینه است. حُنَین: نام نبردی است در منطقۀ حُنین (بین مکّه و طائف) که میان مسلمانان و کافران پس از فتح مکّه روی داد. عاشورا: روز دهم ماه محرم که امام حسین (ع) در کربلا شهید شد.
نکات: حذف فعل به قرینه لفظی: عشق را میجویی؟ انسان را میجویی؟ تشبیه: «اینجا آیینۀ تجلّی همۀ تاریخ است»؛ تشبیه اینجا به آینه. تلمیح و مراعات نظیر: «بدر و حنین و عاشورا».
***
صبح روز بیست و یکم بهمنماه- کنارۀ اروند
هنوز فضا از نَمِ باران آکنده است، امّا آفتابِ فَتح در آسمان سینۀ مؤمنین درخششی عجیب دارد. دیشب در همان ساعات اوَّلیۀ عملیات، خطوط دفاعی دشمن یِکسَره فروریخت. پیش از همه غَوّاصها در سکوت شب، بعد از خواندن دعای فَرَج و تَوَسُّل به حضرت زهرای مرضیّه (س)، به آب زدند و خط را گشودند و آنگاه خِیلِ قایقها و شِناورها به آن سوی اروند روان شدند.
صف طویل رزمندگان تازهنفس، با آرامش و اطمینانی که حاصل ایمان است، وُسعَت جبهۀ فتح را به سوی فُتوحات آینده طِی میکنند و خود را به خط مُقَدّم میرسانند.
گاهبهگاه گروهی از خطشِکَنها را میبینی که فاتِحانه، امّا با همان تواضع و سادگی همیشگی، بیغرور، بعد از شبی پُرحادثه بازمیگردند … و بهراستی چقدر شگفتآور است که انسان در متن عظیمترین تحوّلات تاریخ جهان و در میان سردَمداران این تحوّل زندگی کند و از نِسیان و غَفلَت، هرگز درنیابد که در کجا و در چه زمانی زیست میکند.
***
کناره: ساحل. آکنده: پُر. فتح: گشایش، پیروزی. غوّاص: در آب فرورونده، کسی که برای به دست آوردن مروارید یا چیز دیگر به زیر آب فرومیرود. دعای فَرَج: نام دعایی که برای درخواست نزدیک شدن زمان ظهور امام زمان (عج) میخوانند. مرضیّه: پسندیده، یکی از القاب حضرت زهرا (س). خیل: لشکر، سپاه، گروه سواران. طویل: طولانی، دراز. سردمدار: سردسته، رئیس. نسیان: فراموشی. زیست: زندگی.
نکات: تشبیه: «آفتاب فتح». تشبیه: «آسمان به سینۀ مؤمنین». استعاره: «خطوط دفاعی دشمن فروریخت» استعاره پنهان از دیوار. ایهام تناسب: «توسل» در معنای دعای توسل با دعای فرج ایهام دارد. کنایه: «به آب زدن» کنایه از شنا کردن. کنایه: «تازهنفس» کنایه از کسی که تازه به کاری پرداخته و هنوز خسته نشده است. تشبیه: جبهۀ فتح. واج آرایی: «ت».
***
آنها با اشتیاق از بین گِل و لایی که حاصل جَزر و مَدّ آب «خور» است، خود را به قایقها میرسانند و ساحل را به سوی جبهههای فتح ترک میکنند. طلبۀ جوانی با یک بلندگوی دستی، همچون وِجدان جمع، فضای نُفُوس را با یاد خدا مُعَطَّر میکند و دائم از بچّهها صلوات میگیرد. دشمن در برابر ایمان جُنود خدا مُتَّکی به ماشین پیچیدۀ جنگ است. از همان نخستین ساعات فتح، هواپیماهای دشمن در پی تلافی شکست برمیآیند؛ حال آنکه در معرکۀ قلوب مُجاهِدان خدا، آرامشی که حاصل ایمان است، حکومت دارد.
دشمن حیرتزده است که چگونه ممکن است کسی از مرگ نهراسد؟! کجا از مرگ میهراسد آنکس که به جاودانگیِ روح خویش در جوار رحمت حق آگاه است؟ و اینچنین اگر یک دست تو نیز هدیۀ راه خدا شود، باز هم با آن دست دیگری که باقی است، به جبههها میشتابی. وقتی «اسوۀ» تو آن «تمثیل وفاداری»، عبّاس بن علی (ع) باشد، چه باک اگر هر دو دست تو نیز هدیۀ راه خدا شود؟ اینها که نوشتهام وصفِ حال رزمندهای است که با یک دست و یک آستین خالی، در کنار «خور» ایستاده است.
تفنگ دوربیندارش نشان میدهد که تکتیرانداز است و آن آستین خالیاش که با باد این سوی و آن سوی میشود، نشانۀ مردانگی است و اینکه او به عَهدی که با ابوالفضل (ع) بسته، وفادار است.
***
لای: گل نرم که در آب گلآلود تهنشین شود. جزر و مد: عقبنشینی و بالا آمدن مجدّد آب دریا. خور: زمین پست، شاخهای از دریا. وجدان: نفس، قوای باطنی. نفُوس: جمع نَفْس، مجاز از انسانها، موجودات زنده. معطّر: خوشبوی. جُنود: جمع جُند، لشکریان، سپاهیان. متّکی: تکیهکننده. تلافی: جبران. مَعرکه: میدان جنگ. قلوب: قلبها، جمع قلب. مجاهد: کارزارکننده با دشمنان در راه خدا. نهراسد: نترسد. جوار: کنار. اُسوه: پیشوا، سرمشق. تمثیل: نمونه، مثل و مانند. باک: ترس و بیم. عهد: پیمان.
نکات: تشبیه: «جبهۀ فتح». تشبیه: «طلبۀ جوان به وجدان». استعاره: «با یاد خدا معطر میکند»، یاد خدا استعاره از عطر. کنایه: «جنود خدا» کنایه از رزمندگان. مجاز: «هواپیماها» مجاز از خلبانان هواپیما. تشبیه: «معرکۀ قلوب». تلمیح: تلمیح به ماجرای جانبازی حضرت عباس (ع). تشبیه: «آستین خالی» به نشانه مردانگی تشبیه شده است.
***
چیست آن عهد؟: «مبادا امام را تنها بگذاری!».
در خط، درگیری با دشمن، ادامه دارد. دشمن بَردۀ ماشین است و تو ماشین را در خدمت ایمان کشیدهای.
***
برده: بنده.
نکات: شیوه بلاغی: چیست آن عهد. مجاز: «ماشین» مجاز از تجهیزات نظامی.
***
در زیر آن آتش شدید، بولدوزِرچیِ جهاد خاکریز میزند. بر کوهی از آهن نشسته است و کوهی از خاک را جابهجا میکند و معنای خاکریز هم آنگاه تَفهیم میشود که در میان یک دشتِ باز گرفتارِ آتش دشمن باشی.
یک رزمندۀ روستایی فَریمانی در میان خاک نشسته است و با یک بیلِ دستی برای خود سنگری میسازد. آنها چه اُنسی با خاک گرفتهاند و خاک مَظهَر فقر مخلوق در برابر غِنایِ خالق است. معنای آنکه در نماز پیشانی بر خاک میگذاری، همین است و تا با خاک اُنس نگیری، راهی به مراتبِ قُرب نداری. برو به آنها سلام کن؛ دستشان را بفشار و بر شانه پَهنِشان بوسه بزن.
آنها مجاهدان راه خدا و عَلَمداران آن تحوّل عظیمی هستند که انسانِ امروز را از بُنیان تغییر میدهد. آنها تاریخِ آیندۀ بشریّت را میسازند و آیندۀ بشریّت، آیندهای الهی است.
مرتضی آوینی– به نقل از مجلّۀ ادبیات داستانی
***
بولدوزرچی: رانندۀ بولدوزر. خاکریز: حائل و مانعی از جنس خاک که در زمان جنگ، میان نیروهای خودی و دشمن میسازند. تفهیم: فهمانیدن. سنگر: گودال، دیوار یا جانپناهی که سربازان در هنگام جنگ برای خود میسازند تا از آتش دشمن در امان باشند. اُنس: خو گرفتن و آرام گرفتن به چیزی و الفت گرفتن. مخلوق: آفریده شده. غنا: توانگری، بینیازی. خالق: آفریننده. قُرب: نزدیکی (به خدا). عَلَمدار: پرچمدار. بنیان: ریشه، پایه.
نکات: استعاره: «کوهی از آهن» استعاره از بولدوزر. تضاد: «فقر، غنا»؛ «خالق، مخلوق». کنایه: «با خاک انس گرفتن»، کنایه از تواضع و فروتنی. اشتقاق: «مخلوق، خالق» (ویژه رشته علوم انسانی و رشته معارف اسلامی).
نکات ضروری درس دریادلان صف شکن
جملۀ ساده و مرکب
اگر جمله دارای یک فعل باشد، جمله ساده است. چنانچه این جمله معنای کاملی داشته باشد، یک جمله مستقل است. جملهای که بیش از یک فعل دارد و شامل دو یا چند جمله ساده است که مجموعا معنای کاملی را ایجاد میکنند، جمله مرکّب است.
در یک جملۀ مرکب، جملهای که معنای کاملتری دارد و میتواند به عنوان جملۀ مستقل استفاده شود جمله پایه یا هسته است و جمله یا جملههایی که به تنهایی معنای مستقلی ندارند و به جملۀ پایه وابسته هستند، جمله پیرو یا وابسته نامیده میشوند؛ مثال: «درسهایت را خوب بخوان تا در امتحان موفق شوی». جملۀ اوّل که منظور اصلی، یعنی امر به درس خواندن را بیان میکند، جملۀ پایه است و جملۀ دوم که علّت این امر را میرساند، جمله پیرو نام دارد.
معمولا پیش از جملههای پیرو، حروف پیوند وابستهساز میآیند که نشاندهندۀ وابستگی جمله پیرو به جمله پایه هستند. پیوندهای وابستهساز عبارتاند از: «که، تا، چون، اگر، زیرا، به طوری که، هنگامی که و …».
گنج حکمت یک گام فراتر
شیخ یکبار به طوس رسید. مردمان از شیخ استدعای مجلس کردند. اجابت کرد.
بامداد در خانقاه تخت بنهادند. مردم میآمدند و مینشستند.
چون شیخ بیرون آمد، مُقرِیان، قرآن برخواندند و مردم بسیار درآمدند؛ چنانکه هیچ جای نبود.
مُعَرِّف بر پای خاست و گفت: «خدایش بیامرزاد که هرکسی از آنجا که هست، یک گام فراتر آید».
شیخ گفت: «وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أجمَعین.» و دست به روی فروآورد و گفت: «هرچه ما خواستیم گفت و همه پیغمبران بگفتهاند، او بگفت که از آنچه هستید، یک قدم فراتر آیید.» کلمهای نگفت و از تخت فروآمد و بر این ختم کرد مجلس را.
اسرارالتّوحید، محمّد بن منوّر
معنای کلمات گنج حکمت یک گام فراتر
شیخ: مرشد، پیر طریقت، در اینجا منظور شیخ ابوسعید ابوالخیر است. طوس: شهری در خراسان. استدعا: درخواست کردن، خواهش کردن، فراخواندن. مجلس: محل نشستن و برگزاری جلسه، مجاز از سخنرانی، وَعظ کردن (پند دادن) و برگزاری جلسه. اجابت کردن: پذیرفتن، قبول کردن، پاسخ دادن. بامداد: صبح زود. خانقاه: محلّی که درویشان و مرشدان در آن گرد میآیند؛ سرا.
مقریان: قرآنخوانان، جمع مُقری (کسی که آیات قرآن را به آواز خوانَد، قرآنخوان). مُعَرِّف: کسی که در مجمع بزرگان افرادی را که به مجلس وارد میشوند، معرّفی میکند؛ شناساننده. فراتر: پیشتر، جلوتر. ختم کردن: به پایان رساندن.
چند نکته تکمیلی درس 10 فارسی دهم
ما در این مقاله، به بررسی معنی درس دریادلان صف شکن و گنج حکمت یک گام فراتر پرداختیم و متن کامل مندرج در کتاب را آوردیم.
در پایان، شما میتوانید یک مقاله در زمینه نقد متن درس دریادلان صف شکن بخوانید. همچنین میتوانید اسرارالتوحیددر سایت ایران کتاب را خریداری کنید. البته من از شما میخواهم که بعد از خواندن این مقاله، به سراغ مطالعه بخشهای دیگر بروید.
همچنین ما، علاوه بر معنی درس دریادلان صف شکن فارسی دهم، شرح و معنی درسهای دیگر کتاب فارسی دهم را در سایت فارسی 100 قرار دادهایم. ازجمله، این موارد، معنی درس کلاس نقاشی است. شما را به خواندن شرح و معنی درس کلاس نقاشی فارسی 100 دعوت میکنم.