درس نیکی را خواندهاید؟ قرار است در این مقاله، با تمام جزئیات این درس مهم کتاب فارسی 2 آشنا شویم. این مقاله بهترین منبع برای یادگیری درس نیکی در امتحان نهایی فارسی یازدهم است.
آموزش، فقط محدود به چارچوب کلاس نیست. ما در سایت فارسی ۱۰۰ زمینهای برای بهرهگیری دانشآموزان از آموزش رایگان و همیشگی فراهم کردهایم.
در این پست آموزشی، شرح و معنی درس نیکی و گنج حکمت همت، درس اول کتاب فارسی یازدهم (فارسی 2) توسط گروه آموزشی راه روشن (دکتر سید علی هاشمی، دکتر امید نقوی و بهرام میرزایی) به شما ارائه میشود.
متن درس نیکی
یکی روبَهی دید بیدست و پای | فروماند در لطف و صُنعِ خدای | |
که چون زندگانی به سر میبرد؟ | بدین دست و پای، از کجا میخورد؟ | |
در این بود درویشِ شوریدهرنگ | که شیری برآمد شُغالی به چنگ | |
شغال نِگونبخت را شیر خورد | بمانْد آنچه، روباه از آن سیر خورد | |
دگر روز باز اتّفاق اوفتاد | که روزیرسان قوتِ روزَش بداد | |
یقین، مرد را دیده، بیننده کرد | شد و تکیه بر آفریننده کرد | |
کزین پس به کُنجی نشینم چو مور | که روزی نخوردند پیلان به زور | |
زَنَخدان فروبُرد چندی به جَیْب | که بخشنده روزی فرستد ز غیب | |
نه بیگانه تیمار خوردش نه دوست | چو چَنگش رگ و استخوان ماند و پوست | |
چو صبرش نماند از ضعیفی و هوش | ز دیوار محرابش آمد به گوش: | |
«برو شیر دَرّنده باش، ای دَغَل | مَینداز خود را چو روباه شَل | |
چُنان سعی کن کز تو مانَد چو شیر | چه باشی چو روبَه به وامانده سیر | |
بخور تا توانی به بازویِ خویش | که سَعیَت بُوَد در ترازوی خویش» | |
بگیر ای جوان، دستِ درویش پیر | نه خود را بیفکَن که دستم بگیر | |
خدا را بر آن بنده بخشایش است | که خَلق از وجودش در آسایش است | |
کَرَم وَرزد آن سر که مغزی در اوست | که دون هِمَّتانند بیمغز و پوست | |
کسی نیک بیند به هر دو سرای | که نیکی رساند به خلقِ خدای | |
بوستان، سعدی |
کلیات درس نیکی
قالب شعر: مثنوی. نوع ادبی: تعلیمی. وزن: فعولن فعولن فعولن فعل.
بوستان سعدی: بوستان یا «سعدی نامه»، نخستین اثر سعدی شیرازی (شاعر و نویسندۀ بزرگ قرن هفتم) است. این اثر در قالب مثنوی و وزن «فعولن فعولن فعولن فعل» که وزن شاهنامه فردوسی است، سروده شده. از نظر محتوا، به اخلاق و تربیت و سیاست و مسائل اجتماعی میپردازد. ویژگی مهم این اثر، روانی و سادگی زبان در کنار مفاهیم عمیق اخلاقی و حِکمی است. این کتاب از یک دیباچه و ده باب تشکیل شده است.
جامی: نورالدّین عبدالرّحمن جامی (793-871 ه.ق) شاعر، ادیب، صوفی و موسیقیدان نامدار قرن نهم هجری است. او ملقّب به «خاتم الشّعرا» است. آثار او عبارتند از:
1) هفت اورنگ که شامل هفت مثنوی (سلسله الذهب، سلامان و ابسال، تُحفه الاحرار، سُبحه الابرار، یوسف و زلیخا، لیلی و مجنون و خِردنامه اسکندری) است؛
2) بهارستان؛
3) نفحات الانس؛
4) اشعه اللُّمَعات
و چندین اثر دیگر.
معنای کلمات درس نیکی
فروماند: متحیّر شد، بیحرکت شد، از روی ترس یا تعجب سر جای خود ایستاد. صُنع: آفریده، ساخته. درویش: گدا، در اصطلاح عرفانی به معنی عارف و صوفی. شوریده: پریشان، آشفته، درهم. شوریدهرنگ: آشفتهحال، دیوانه و مجنون، شیدا. شغال: جانوری است از تیرۀ سگان كه جزو رستۀ گوشتخواران است. نِگون بخت: بدبخت، بداقبال. روزیرسان: روزی رساننده، در اینجا منظور خداوند است. قوت: رزق روزانه، غذا، خوراک. بیننده: بینا، ناظر.
کُنج: گوشه. پیل: فیل. زَنَخدان: چانه. جَیب: گریبان، یقه. غیب: پنهان، نهان از چشم. تیمارخوردن: غم خوردن، غمخواری کردن. چنگ: نوعی ساز زهی. هوش: مرگ. محراب: طاق درون مسجد که به طرف قبله باشد. دغل: فریب، مکر، ناراستی، در اینجا مکّار و تنبل. مینداز: نشان نده، وانمود نکن.
شَل: فلج، کسی که دست یا پایش توانایی حرکت ندارد. وامانده: بازمانده، باقیمانده. بیفگَن: بینداز، بیفکن. کَرَم ورزد: کَرَم کند، ببخشد. دونهمَّت: كوتاه همّت، دارای طبع پَست و كوتاهاندیشه، فرومایه. دوسرای: دو خانه، مجاز از دنیا و آخرت.
معنی درس نیکی + نکات درس نیکی
یکی روبَهی دید بیدست و پای | فروماند در لطف و صُنعِ خدای |
بیت 1: شخصی روباهی را دید که دست و پا ندارد و از لطف خداوند و آفرینش روباه شگفت زده و متعجّب شد.
نکات: متمم قیدی: در لطف و صُنع. شبکۀ معنایی: دست و پا.
که چون زندگانی به سر میبرد؟ | بدین دست و پای، از کجا میخورد؟ |
بیت 2: که چگونه میتواند زندگی کند و بدون دست و پا از کجا غذا به دست میآورد.
نکات: شبکۀ معنایی: دست و پا. کنایه: «به سر بردن» کنایه از «سپری کردن»، «ادامه دادن».
در این بود درویشِ شوریدهرنگ | که شیری برآمد شُغالی به چنگ |
بیت 3: درویش پریشانحال در این فکر بود که شیری آمد که شغالی را شکار کرده بود.
نکات: واژۀ «این» اشاره به واژۀ «فکر» دارد که به قرینه معنوی حذف شده است. شبکۀ معنایی: شیر و شغال. واج آرایی: «ش» و«ی». کنایه: «شوریدهرنگ»، کنایه از «پریشان حال»، «آشفته»، «متعجّب».
شغال نِگونبخت را شیر خورد | بمانْد آنچه، روباه از آن سیر خورد |
بیت 4: شیر، شغال بیچاره را خورد و آنچه از شکار باقی ماند غذای روباه شد.
نکات: تقدیم مفعول (جابه جایی در ارکان جمله) در مصراع اول. شبکۀ معنایی: شیر و شغال و روباه. کنایه: «نگون بخت» کنایه از «بدبخت» و «بیچاره». روباه نماد انسانهای فرصت طلب و تنبل است.
دگر روز باز اتّفاق اوفتاد | که روزی رسان قوتِ روزَش بداد |
بیت 5: در روز بعد دوباره آن اتّفاق تکرار شد و شیر حیوان دیگری را شکار کرد و خورد و باقیمانده اش را روباه خورد و خداوند روزی رسان غذای آن روزش را نیز به او داد.
نکات: به کار بردن «دیگر روز» به جای «روز دیگر» (قرارگرفتن وابستۀ پسین قبل از هسته) از ویژگیهای دستور تاریخی است. صفت فاعلی مرکب کوتاه: روزی رسان (روزی رساننده). صفت جانشین اسم: «روزی رسان» به جای «خداوند». جناس ناهمسان (ناقص) افزایشی: روز و روزی. واژه آرایی (تکرار): روز.
یقین، مرد را دیده، بیننده کرد | شد و تکیه بر آفریننده کرد |
بیت 6: یقین و ایمان به خداوند، دیدۀ مرد را آگاه و بینا کرد. رفت و به خدا توکّل کرد.
نکات: جمله چهار جزئی با مفعول و مسند: مصراع اوّل. جدایی بین واژه های فعل مرکب: تکیه … کرد. ایهام تناسب: دیده. کنایه: «تکیه کردن»: کنایه از «توکّل کردن».
کزین پس به کُنجی نشینم چو مور | که روزی نخوردند پیلان به زور |
بیت 7: بعد از این مانند مورچهای کوچک و ضعیف در گوشه ای مینشینم و منتظر روزی میمانم، زیرا (حتی) فیل ها (قدرتمندان جهان) روزی خود را با زور به دست نمیآورند. (بخشش خدا است.)
نکات: قلب: زور و روز. تشبیه: «درویش» به «مورچه» مانند شده (وجه شبه ضعیفی و کوچکی در برابر بزرگی و قدرت فیل). کنایه: «به کنجی نشستن» کنایه از «بیکار ماندن و کاری نکردن». مجاز: «کُنجی» مجاز از «جایی»، «مکانی». تضاد معنایی: پیل و مور. نماد: پیل نماد بزرگی و قدرت و مورچه نماد کوچکی و ضعف و ناتوانی. تمثیل: مصراع دوم. مفهوم: اعتقاد داشتن به اینکه رزق و روزی تقسیم شده و اعتقاد به تقدیر.
زَنَخدان فروبُرد چندی به جَیْب | که بخشنده روزی فرستد ز غیب |
بیت 8: مدتی (بدون تلاش و کوشش در گوشه ای نشست و) چانه اش را در گریبانش فروبرد (به فکر فرورفت) به امید اینکه خداوند روزی او را را از عالمِ غیب بفرستد.
نکات: جملۀ چهار جزئی با مفعول و متمم: مصراع اوّل. صفت جانشین اسم: «بخشنده» به جای «خداوند». کنایه: «سر در گریبان فرو بردن» کنایه از «گوشه گیری کردن» و «کار نکردن» است. تلمیح: به آیۀ «اِنَّ الله هو الرَزّاق ذوالقوه المَتین».
نه بیگانه تیمار خوردش نه دوست | چو چَنگش رگ و استخوان ماند و پوست |
بیت 9: (هیچ کس به فکر درویش نبود،) نه دوستانش غصّۀ او را میخوردند و نه دیگران. بدنش مانند ساز چنگ بسیار لاغر شده بود و فقط پوست و استخوان باقی مانده بود.
نکات: جهش ضمیر: «ش» در «خوردش» و «چنگش» در اصل متصل به «تیمار» و «پوست» است و نقش مضاف الیهی دارد. شبکۀ معنایی: چنگ و رگ و استخوان و بدن. تشبیه: «بدن» به «چنگ» مانند شده است، وجه شبه (لاغری). تضاد: بیگانه و دوست. ایهام: چنگ (1-ساز، 2- پنجۀ دست). کنایه: «رگ و استخوان ماندن» کنایه از «لاغری زیاد».
چو صبرش نماند از ضعیفی و هوش | ز دیوار محرابش آمد به گوش: | |
«برو شیر دَرّنده باش، ای دَغَل | مَینداز خود را چو روباه شَل |
بیت 10 و 11: وقتی از شدت ضعف به حال مرگ افتاد و دیگر نمیتوانست (گرسنگی را) تحمّل کند. (در همین حال) صدایی از گوشۀ محراب به گوش او رسید: «ای مرد فریبکار! برو مانند شیر دَرّنده باش (روی پای خودت بایست)، خودت را مانند روباه لنگ ناتوان جلوه نده».
نکات: جهش ضمیر: ضمیر «ش» در «محرابَش» در اصل متصل به «گوش» است (به گوش او) و نقش مضاف الیهی دارد. شبه جمله (منادا): ای دغل. تشبیه: «انسان» به «شیر»، وجه شبه (شجاعت و متکّی به خود). تشبیه: «انسان» به «روباه». مفهوم: خداوند زمانی به کسی روزی و نعمت میدهد که بنده نیز حرکت و کار کند.
چُنان سعی کن کز تو مانَد چو شیر | چه باشی چو روبَه به وامانده سیر |
بیت 12: به گونه ای تلاش کن که مانند شیر از شکار تو پسمانده ای برای دیگران باقی بماند نه مانند روباه که از ته ماندۀ غذای دیگران سیر شوی.
نکات: استفهام انکاری: چه باشی؟ یعنی نباش. واج آرایی: «چ». دو تشبیه: «انسان» به «شیر» و «روباه» مانند شده است؛ وجه شبه شیر، تلاش و کوشش است و وجه شبه روباه، ضعیفی و تنبلی است. تناسب: شیر و روباه.
بخور تا توانی به بازویِ خویش | که سَعیَت بُوَد در ترازوی خویش» |
بیت 13: تا وقتی قدرت داری از دسترنج و تلاشِ خودت استفاده کن، که هرچه تلاش کنی، سودش نصیب خودت میشود.
نکات: مجاز: «بازو» مجاز از توانایی و قدرت. مجاز: «سعی» مجاز از «دسترنج». کنایه: «سعی در ترازوی خویش» کنایه از اینکه «نتیجۀ کار و تلاشت به خودت برمی گردد». تلمیح: «لَیس لِلانسانِ اِلّا ما سَعی» (آیه 39، سوره نجم).
بگیر ای جوان، دستِ درویش پیر | نه خود را بیفکَن که دستم بگیر |
بیت 14: ای جوان، به انسانهای پیر و ناتوان یاری برسان، نه اینکه خودت را ناتوان نشان دهی که دیگران به تو کمک کنند.
نکات: شبه جمله (منادا): ای جوان. یک ترکیب اضافی و یک ترکیب وصفی: دستِ درویشِ پیر. کنایه: «دست گرفتن» کنایه از «یاری رساندن». تضاد: پیر و جوان. واژه آرایی (تکرار): دست و بگیر.
خدا را بر آن بنده بخشایش است | که خَلق از وجودش در آسایش است |
بیت 15: خدا آن بنده ای را میبخشاید که مردم از وجود او در آسایش و راحتی باشند (آزاری به دیگران نرساند.)
نکات: واج آرایی: «ش» و «ا». مجاز: «خلق» از «انسان ها». تمثیل یا ارسال المَثَل: کل بیت ضرب المثل است. تلمیح: به حدیث «المُسلمُ مَن سَلَم المُسلمون مِن لِسانه و یَده».
کَرَم وَرزد آن سر که مغزی در اوست | که دون هِمَّتانند بی مغز و پوست |
بیت 16: هرکس که دارای عقل باشد بخشندگی میکند و هرکس که عقل و خردی ندارد (فقط ظاهراً انسان است) انسان پست و بیارزشی است.
نکات: شبکۀ معنایی: مغز و سر و پوست.مجاز: «مغز» از «عقل». مجاز: «سر» مجاز از «کل وجود». مجاز: «پوست» مجاز از «ظاهر». حُسن تعلیل: علت بخشندگی داشتن عقل است.
کسی نیک بیند به هر دو سرای | که نیکی رساند به خلقِ خدای |
بیت 17: کسی در دنیا و آخرت خیر میبیند که با مردم مهربان باشد و به آنها نیکی کند.
نکات: حُسن تَعلیل: علت خوشبختی در دو جهان نیکی به مردم است. استعاره: «دو سرای» استعاره از «دنیا» و «آخرت». مجاز: «خلق» مجاز از «انسان ها». تلمیح: به حدیث «الدُّنیا مَزرَعه الاخِره».
نکات ضروری درس نیکی
* صفت مبهم:
صفتی است که همراه اسم میآید و چگونگی یا شماره و مقدار آن را به طور نامشخّص بیان میکند. صفتهای مبهم معروف عبارتند از: هر، همه، دیگر، هم، هیچ، فلان، خیلی، کمی، بسیاری، اندکی، بعضی، چند و قدری.
نکتۀ 1: به جز «هر» که همیشه همراه اسم میآید و صفت است، بقیۀ صفتهای مبهم، مانند صفت اشاره و پرسشی و… گاهی تنها و بی همراهی اسم میآیند؛ در این صورت ضمیر مبهم نامیده میشوند.
نکتۀ 2: در متون کهن، گاه، صفت مبهم در جایگاه وابستۀ پیشین قرار میگیرد؛ مانند: تنی چند از اعیان آمدند.
* تَضَمّن:
رابطۀ بین دو واژه که در آن معنای یکی از واژه ها، معنای واژۀ دیگر را دربرمی گیرد، مانند دو واژۀ «حیوان» و «سگ»، سگ به نوعی از حیوان دلالت دارد و حیوان یک اصطلاح عمومی است که سگ و دیگر حیوانات را دربرمی گیرد. نمونههای دیگر: «سرو و درخت» و «زحل و سیاره» و … .
* جناس همسان (تام):
یکسانی دو واژه، با معنای متفاوت، در تعداد و ترتیب واجها است. ارزش موسیقایی جناس همسان (تام) در سخن بسیار است. مانند: «خرامان بشد سوی آب روان/ چنان چون شده باز جوید روان». جناس همسان در واژۀ «روان» در دو مصراع برقرار است، یکی به معنای «جاری» و دیگری در معنای «روح» است.
گنج حکمت همت
موری را دیدند که به زورمندی، کمر بسته و ملخی را ده برابر خود برداشته. به تعجّب گفتند: «این مور را ببینید که [بار] به این گرانی چون میکشد؟»
مور چون این بشنید، بخندید و گفت: «مردان، بار را به نیروی همّت و بازوی حَمِیّت کشند، نه به قُوّت تن.»
بهارستان جامی
معنای کلمات گنج حکمت همت
زورمندی: قدرتمندی، نیرومندی. گران: سنگین، ثقیل. همّت: تلاش و کوشش. حَمیّت: مردانگی، جوانمردی، غیرت. قوّت: نیرو، قدرت.
چند نکته تکمیلی
ما در این مقاله، به بررسی معنی درس نیکی و گنج حکمت همت پرداختیم و متن کامل شعر مندرج در کتاب را آوردیم. برای دریافت متن کامل کتاب فارسی میتوانید اینجا کلیک کنید. همچنین برای خواندن متن کامل شعر درس نیکی، اینجا کلیک کنید. البته من از شما میخواهم که بعد از خواندن این مقاله (درس نیکی)، به سراغ مطالعه بخشهای دیگر کتاب بروید.
همچنین ما، علاوه بر معنی درس نیکی فارسی یازدهم، شرح و معنی درسهای دیگر کتاب فارسی یازدهم را در سایت فارسی 100 قرار دادهایم. برای مطالعه این مقالهها، اینجا کلیک کنید.