درس قطعه ادبی، درس سوم نگارش دوازدهم را خواندهاید؟ قرار است در این مقاله، با تمام جزئیات این درس مهم کتاب نگارش 3 آشنا شویم. آموزش، فقط محدود به چارچوب کلاس نیست. ما در سایت فارسی ۱۰۰ زمینهای برای بهرهگیری دانشآموزان از آموزش رایگان و همیشگی فراهم کردهایم.
در این مقاله آموزشی، متن، توضیحات و نمونههایی درباره درس قطعه ادبی (درس سوم نگارش دوازدهم) به شما ارائه میشود. در این درس درباره چگونگی نوشتن قطعه ادبی صحبت میشود و نمونهها و متنهای مختلفی از این نوع نوشته ارائه میگردد. همچنین کارگاه نوشتن درس قطعه ادبی بررسی میشود.
همچنین ما، متن و توضیحات سایر درسهای مرتبط با ادبیات و زبان فارسی را در سایت فارسی 100 قرار دادهایم. برای مطالعه مقالههای دانشنامه پایه دوازدهم روی لینک کلیک کنید یا آن را لمس کنید.
متن درس قطعه ادبی
پیش از این دانستیم نثر دو گونه است: نثر زبانی و نثر ادبی.
نثر زبانی معمولا در نوشتن گزارشها، مقالهها، متنهای آموزشی و اداری استفاده میشود. در نثر زبانی عناصر خیال، احساس و آرایههای ادبی به کار نمیرود تا مسیر برداشتهای گوناگون بسته شود؛ مثلاً اگر متن قانون با آرایههای ادبی همراه شود، برداشتهای متفاوت، امکان اجرای دقیق آن را با مشکل مواجه میسازد.
امّا نویسنده در نثر ادبی به مدد تخیل از عناصری مانند تشبیه، استعاره، کنایه، سجع، تضاد، واج آرایی و آشنایی زدایی استفاده میکند و متنی میآفریند که زیبا، خوش آهنگ، تأثیرگذار و در ذهن و زبان ماناتر است. گاه نویسندگان به نوشتن متنهایی میپردازند که متأثرّ از حالات عاطفی مانند شادی، غم، عشق، ترس و شگفتی است.
مشاهدۀ پدیدههای طبیعی مانند طلوع و غروب خورشید، دریا، جنگل، سیل، زلزله، برخورد با حوادث و رویدادهای زندگی مانند تولدّ، مرگ، ازدواج، شکست و پیروزی، و رخدادهای اجتماعی مانند انقلاب، فقر، مهاجرت از آن جمله است. این مشاهدات زمین. نوشتن متنهایی میشود که در صورت بهرهگیری از خیال و احساس در آنها و به شرط کوتاه بودن، قطع. ادبی نامیده میشوند.
قطعه ادبی ممکن است محصول برانگیخته شدن احساس بر اثر تماشای فیلم، خواندن شعر، شنیدن یک خبر تأثیرگذار یا یک نکته بدیع و برانگیزاننده باشد. به این نمونه توجّه کنید:
چراغ سبز
«چراغ راهنما قرمز میشود، ترمز م یکنیم و پشت چراغ قرمز میایستیم.
در همین لحظه چند پرنده از روی سیمهای برق بالای سرمان برمی خیزند، بال زنان از چراغ قرمز رد میشوند و به طرف دیگر خیابان میروند.
چرا پرندهها چراغ قرمز را رعایت نمیکنند؟!
اما پرندهها که ماشین نیستند!
آیا تنها ماشینها و قطارها و کشتیها و هواپیماها چراغ راهنما دارند؟
چرا باد که میآید، بدون توجّه به چراغ راهنما از چهارراهها میگذرد؟
چرا وقتی که «سیل» میآید، هیچ کدام از قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت نمیکند؟ از کوچهها و خیابانها و چراغ قرمزها رد میشود، همه چیز را خراب میکند و خیابانهای جدید میسازد!
امّا سیل و باد که ماشین نیستند تا پشت چراغ قرمز، ترمز کنند و به احترام قانون بایستند!
آیا آنها هیچ قانونی را رعایت نمیکنند؟
نه! فکر میکنم آنها هم هرکدام برای خودشان قانونی دارند و چراغ راهنمای خودشان را رعایت میکنند؛ مثلاً روزها که چراغ زردِ آسمان روشن میشود، پرندگان به پرواز درمی آیند و غروب که چراغ آسمان قرمز میشود به آشیانه بازمی گردند. پروانهها هم وقتی که چراغ چمن سبز میشود به پرواز درمی آیند و هنگامی که به چراغ قرمز چمن میرسند، توقّف میکنند.
چراغ درختان که زرد و قرمز میشود، پاییز از چهارراه فصلها میگذرد.
خلاصه ماشینها، آدمها و پرندگان و هم. موجودات برای خودشان قوانین راهنمایی دارند.
امّا آیا قوانین راهنمایی برای ماشینها و آدمها یکسان است؟
نه! ماشینها همیشه باید قوانین راهنمایی را رعایت کنند ولی آدمها که ماشین نیستند تا در همه جا این قوانین را رعایت کنند!
زیرا زندگی تنها یک خیابان نیست که سرِ هم. چهارراههای آن چراغ راهنما گذاشته باشند و جایی مخصوص عابر پیاده خط کشی کرده باشند.
زیرا بعضی از قسمتهای زندگی اصلاً آسفالت نشده است، بلکه جادّهای است سنگلاخ و پرپیچ و خم و پر از درّه و پرتگاه.
زیرا در بعضی از قسمتهای زندگی اصلاً جادّهای پیدا نیست.
زیرا در بعضی از راهها فقط یک جای پا، جادّه را نشان میدهد.
زیرا در بعضی از جاها حتّی جای پایی هم پیدا نیست و ما اوّلین رهگذر آن راه هستیم که جای پای ما جادّه را میسازد.
زیرا در بعضی از قسمتهای زندگی اصلاً راه عبور نیست، بلکه کوهی است که باید با چنگ و دندان از صخرههای سخت و عمودی آن بالا رفت.
در چنین چهارراههایی هیچ چراغ راهنمایی نیست، به جز چراغی که در دلهای ما روشن است.
در چنین راههایی اگر ناگهان چراغ قرمز خون، به علامت خطر روشن شود، آیا باید بایستیم و از رفتن بمانیم، یا خطر کنیم و پیش برویم تا چراغ سبز را برای دیگران روشن کنیم؟
در همین فکرها هستم که ناگهان چراغ راهنما پیش روی ما سبز میشود؛ به راه میافتیم.»
بی بال پریدن، قیصر امین پور
فعالیت
با توجّه به متن «چراغ سبز» به پرسشهای زیر پاسخ دهید.
الف) همان گونه که در پای. نهم خواندید بخشهای اصلی متن شامل موضوع، مقدّمه (زمینه چینی)، (تنه بدنه) و نتیجه (پایان بندی) است. این بخشها را در متن مشخّص کنید.
ب) وجود چه عناصری در این متن سبب شده است آن را قطعه ادبی بنامیم؟ آنها را در متن مشخّص کنید.
بسیاری از متنهایی که در سالهای گذشته در توصیف موضوعاتی چون بهار، تابستان، پاییز، زمستان، ستایش شهیدان، انقلاب، عاشورا و انتظار نگاشتهاید و از آن با عنوان «انشا» یاد شده است؛ قطعه ادبی هستند.
امروزه هرگاه سخن از «انشا» به میان میآید منظور، عمده نوشتههای کوتاه و زیباست که آنها را میتوان قطع. ادبی نامید. متن «چراغ سبز» قطعه ادبی است.
برای نگارش قطعه ادبی لازم است؛ به ویژگیهای زیر توجّه کنیم.
۱- نگاه تازه و بدیع به موضوع یا پدیده
اگر پدیده یا موضوع را آن گونه که نگاههای عادی و معمولی میبینند توصیف کنیم و به همان توصیفات کلیشهای و تکراری بپردازیم، متن ملالآور و غیرجذاب خواهد شد. طرح ناگفتهها و نادیدهها و ابعاد ناکاوید. پدیدهها، زمینه حلاوت و جذابیت متن را فراهم میآورد. نویسنده قطعه ادبی «چراغ سبز»، پدیده چراغ سبز و قرمز را تکیه گاه پرداختن به یکی از موضوعات مهمّ زندگی انسان یعنی «مسیر زندگی» قرار داده است.
هر موضوعی و هر پدیدهای میتواند زمینه ساز نوشتن قطع. ادبی شود. نگاه متفاوت به پدیدهها و پرهیز از توصیفهای کلیشهای و تکراری، توجّه و کنجکاوی خواننده را برمی انگیزد. اگر حرفهای معمولی و همیشگی درباره بهار، تابستان، پاییز و زمستان گفته شود یا درباره موضوعات و مفاهیمی چون عشق، خدا، شادی، عدالت، آزادی، انقلاب، عاشورا، انتظار و غم به تکرار توصیفها و تصویرهایی که پیشتر گفتهاند بپردازیم، متنی چندان جذاب و دلپذیر پدید نخواهد آمد.
۲- استفاده بجا و به اندازه از آرایههای ادبی
نثرادبی به دلیل بهره بردن از عنصر خیال، سرشار از آرایههای ادبی است. نویسنده با بهرهگیری از آرایههایی چون تشبیه، تشخیص، استعاره، مراعات نظیر و تضاد متنی زیبا، جذّاب و تأثیرگذار میآفریند.
فعّالیت
میتوانید بگویید در جمله «چراغ درختان که زرد و قرمز میشود، پاییز از چهارراه فصلها میگذرد» چه آرایههایی دیده میشود؟
آرایش غلیظ متن با آرایهها و نبود تناسب بین آنها نه تنها ممکن است متن را از سادگی و زیبایی طبیعی دور کند، بلکه چه بسا متنی مصنوعی و حتّی پیچیده پدید میآورد. بعضی از متنهای مسجّعِ کهن که از تشبیه و استعاره و سجع و تضاد و کنایه و تلمیح لبریز شدهاند، از این جملهاند. شیرینی بیش از حد، دل زدگی میآورد. متنی که آرایهها به اندازه در آن به کار نرود به خوراکی شبیه است که شوری یا شیرینی آن دل را بزند. خوب گفتهاند که: اندازه نگهدار که اندازه نکوست.
۳- آغاز زیبا و گاه متفاوت، ادامه مناسب و پایان بندی تأثیرگذار
آنگاه که قطعه ادبی از ویژگیهای زیر برخوردار باشد، مخاطب را با خود همراه میسازد و بر او تأثیری ژرف و ماندگار مینهد:
- شروعی زیبا داشته باشد.
- ادامه و تداوم مناسب داشته باشد.
- پایان آن تفکربرانگیز و همراه با آشنایی زدایی (غافلگیری و اعجاب آوری) باشد.
متن قطعۀ ادبی نه مانند پیامکها، تابلوها و نوشتههای تبلیغاتی خیلی کوتاه است؛ نه مانند کتاب، بلند و طولانی است. قطعۀ ادبی معمولاً از چند صفحه تجاوز نمیکند. متنی که در پی می آید؛ دارای ویژگی هایی است که شناختیم:
زمستان…. بهار!
«بهار کلاغها، زمستان است
موسیقی زمستان، قارقار کلاغهاست.
در غربت بلبل و بهار، قارقار کلاغ در باغ حکومت میکند.
تناقض برف و کلاغ، در زمستان به وحدت میرسد!
این تنها قصّه دنیای بیرون نیست، که جهان درون نیز چنین است.
تنها در بیرون زمستان، کلاغ حکمرانی نمیکند، در درون زمستان ما نیز کلاغ شیطان قارقار میکند.
چون که زاغان خیمه بر بهمن / زدند بلبلان پنهان شدند و تن زدند
مولوی
اگر جانمان بهارانه شود، بلبلان بر شاخه قلبمان مینشینند.
درون ما میزبان نغمههای شورانگیز و شیرین میشود.
به انجماد و یخبندان، تن نسپاریم. کمی خورشید را به ضیافتکده قلبمان دعوت کنیم. کمی گرما و چند قطره باران در ما گل میرویاند و گل، آغازِ بلبل است. بلبل از مشرق گل طلوع میکند.
زمستان، بهار کلاغهاست. تا از زمستان نگذری، بهار به تو سلام نخواهد داد. بهار را سلامی هماره باید گفت.»
مؤلفان
فعالیت
پس از مطالعه متن بالا، پرسشهای زیر را در گروه پاسخ دهید.
۱- در این متن، چه نگاه تازهای به موضوع زمستان دیده میشود؟
۲- آیا در این متن از واژهها و آرایههای ادبی مناسب استفاده شده است؟
امروزه قطعه ادبی کاربرد فراوانی در رسانههای مکتوب، مانند روزنامهها و مجلّات یافته است. همچنین در رسانههایی مانند رادیو و تلویزیون و در فضای مجازی تجلی و گستره آن را میتوان دید.
کارگاه نوشتن درس قطعه ادبی
1- پس از مطالعه متن زیر، به پرسشها پاسخ دهید.
نماز
«طوفان در وسعت روحت میپیچد. گردبادِ اضطراب در وجودت میچرخد و موج درموج، حادثهها و خطرها بر ساحل قلبت سر میکوبند. پناهگاه کجاست؟
کدام آرامش، نگاه خسته و نگرانت را خواهد نواخت؟ کدام لنگرگاه امن، کشتی شکست. جانت را پناه خواهد داد؟
در تنهایی و بیپناهی، در لحظههای غریبان. زندگی، وقتی هیچ کس و هیچ چیز نیست، یک تکیه گاه باقی است؛ تکیه گاه نماز!
چرا اخم؟ چرا اندوه؟ وقتی کسی هست که لبهایت را به تبسّم بگشاید؛ وقتی بهانه بزرگی برای زدودن اندوه هست، چرا به آن پناه نبریم؟
وقتی سجاده را میگسترانی، بهشت پیش رویت در میگشاید؛ همه گلهای بهاری به تبسّم میایستند و نسیم نجوای فرشتگان و صدای بال ملکوتیان در فضا میپیچد.
وقتی تکبیر میگویی و «بزرگ ترین» را میخوانی، همه چیز در نگاهت کوچک میشود. هم. آنچه در نگاه بینمازان بزرگ است، در حقیرانهترین هیئت چهره مینماید. مگر ما هماره شکست خود را آنگاه نمیبینیم که مشکل را بزرگتر از خویش ببینیم؟ وقتی به بزرگترین، پیوند میخوریم دیگر کوچک نیستیم.
قطره دریاست اگر با دریاست ورنه او قطره و دریا دریاست نماز فرصت بزرگ شدن است؛ بزرگ ترشدن از هر چیز جز او و در کنار این بزرگ شدن، درک کوچکی خویش در مقابل آن بزرگ. چه تناقض شکوهمندی!
در عین بزرگ دیدن، کوچک انگاشتن، در نهایت سر نهادگی، سرفرازی دیدن و در اوج عظمت، خشوع، خضوع و تواضع را چشیدن. نماز، ادراک عظمت او و درک عظمت خویش است. به رکوع میرویم و با این خم شدن در مقابل دوست، بزرگ میشویم. بزرگتر از آسمان، بزرگتر از کهکشانها به سجده میرویم و در این نهایت افتادگی، از خاک به عالم پاک پل میبندیم.
نماز پیوستن و گسستن است؛ گسستن از اغیار و پیوستن به یار، بریدن از ناراستی و پیوستن به درستی. نماز با سلام پایان میی ابد و «سلام» نشانه سلامتی است. پایان نماز تضمین «سلامت» است که هرکس تا «سلام» نماز را با خدا باشد، به ساحل سلامت اندیشه و روح و جان رسیده است.»
مؤلفان
۱- آغاز، میانه و پایان بندی متن را بررسی کنید.
…………………………………………………………………………………..
……………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………..
۲- دو جمله از متن انتخاب کنید که به نظر شما زیباتر و تأثیرگذارترند.
…………………………………………………………………………………..
……………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………..
۳- به آرایه تضاد توجّه کنید و تأثیر آن را در ایجاد فضای ادبی متن بیان کنید.
…………………………………………………………………………………..
……………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………..
……………………………………………………………………………………
2- همان گونه که گفته شد، دامنه موضوعات قطعه ادبی همه قلمروهای زندگی از سوگ و سور، محبّت و نفرت، کامیایی و ناکامی و پدیدههای عینی و خیالی است. قطعهای ادبی درباره یکی از موضوعات مورد علاقهتان بنویسید.
…………………………………………………………………………………..
……………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………..
……………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………..
……………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………..
3- نوشته دوستانتان را بر اساس معیارهای جدول ارزشیابی درس تحلیل کنید.
حکایت نگاری درس 3 نگارش دوازدهم
حکایت زیر را بخوانید و آن را به زبان ساده بازنویسی کنید.
بیابان گردی را دیدم در حلقۀ جوهریانِ بصره حکایت همی کرد که وقتی در بیابان راه گم کرده بودم و از زاد چیزی با من نمانده، دل بر هلاک نهادم که ناگاه کیسهای یافتم پر از مروارید. هرگز آن ذوق و شادی فراموش نکنم که پنداشتم گندم بریان است و باز آن تلخی و نومیدی که معلوم شد مروارید غلتان است.
در بیابان خشک و ریگ روان / تشنه را در دهان چه دُر چه صدف
مرد بیتوشه کاوفتاد ز پای / بر کمربند او چه زر چه خزف
گلستان سعدی
چند نکته تکمیلی درس سوم نگارش دوازدهم
ما در این مقاله، به بررسی درس قطعه ادبی، درس سوم نگارش دوازدهم پرداختیم و با نحوه نوشتن یک قطعه ادبی آشنا شدیم. همچنین متن کامل درس قطعه ادبی نگارش دوازدهم، مندرج در کتاب را آوردیم. اگر دوست دارید که مطالعه دقیقتر و کاملتری درباره نگارش قطعه ادبی انجام دهید، پیشنهاد میکنم کتاب لوازم نویسندگی نادر ابراهیمی را مطالعه کنید.
همچنین ما، علاوه بر متن درس قطعه ادبی، درس 3 نگارش دوازدهم، متن و توضیحات درسهای دیگر کتاب نگارش دوازدهم را در سایت فارسی 100 قرار دادهایم.