درس فصل شکوفایی را خواندهاید؟ قرار است در این مقاله، با تمام جزئیات این درس مهم کتاب فارسی 3 آشنا شویم. این مقاله بهترین منبع برای یادگیری درس فصل شکوفایی در امتحان نهایی فارسی دوازدهم است. مقاله معنی درس فصل شکوفایی برای دانشآموزان رشتههای علوم تجربی، ریاضی و فیزیک، علوم انسانی و معارف اسلامی کاربردی است.
آموزش، فقط محدود به چارچوب کلاس نیست. ما در سایت فارسی ۱۰۰ زمینهای برای آموزش فارسی دوازدهم و بهرهگیری دانشآموزان از آموزش رایگان و همیشگی فراهم کردهایم.
در این مقاله آموزشی، شرح و معنی درس فصل شکوفایی و گنج حکمت تیرانا، درس دهم کتاب فارسی دوازدهم (فارسی 3) توسط دکتر سید علی هاشمی به شما ارائه میشود.
معنای کلمات درس فصل شکوفایی
برزخ: حدّ فاصل میان دو چیز، زمان بین مرگ تا رفتن به بهشت یا دوزخ، فاصله بین دنیا و آخرت. چشمداشت: انتظار و توقّع امری از چیزی یا کسی. چشم داشتن: منتظر دریافت پاداش یا مزد بودن. داعیه: ادّعا. زخمه: ضربه، ضربه زدن. گشاده دستی: بخشندگی، سخاوت.
معنی درس فصل شکوفایی + نکات درس فصل شکوفایی
دیروز اگر سوخت ای دوست! غم برگ و بار من و تو / امروز میآید از باغ بوی بهار من و تو
***
سوخت: سوزاند. بار: میوه. برگ: توشه.
بیت 1: ای دوست، اگر غم ناشی از ظلم و ستم، دیروز (دوران حکومت پهلوی) آرزوها و امیدهای من و تو را نابود کرد [نگران نباش؛ چرا که] امروز بوی بهار پیروزی از کشور ایران به مشام میرسد.
نکات: منادا و شبه جمله: «ای دوست». حذف به قرینه معنایی: «نگران نباش». مجاز: «دیروز» مجاز از دوران پهلوی. استعاره مکنیه: «غم سوخت». استعاره: «برگ و بار» استعاره از آرزوها و امیدها. مجاز: «من و تو» مجاز از ایرانیان. مراعات نظیر: «برگ، بار، باغ، بهار». تناسب و تضاد: «دیروز، امروز». استعاره مکنیه: شاعر در بیت، خود را استعاره از درخت گرفته است.
مجاز: «امروز» مجاز از دوران انقلاب اسلامی. استعاره: «بهار» استعاره از انقلاب و پیروزی. کنایه: «امروز میآید از باغ بوی بهار من و تو» کنایه از اینکه زمان به بار نشستن ما فرارسیده است. استعاره: «باغ» استعاره از ایران. واج آرایی: «ب». جناس ناهمسان افزایشی: «بار، بهار». جناس ناهمسان: «بار، باغ». واژه آرایی: «من و تو». مفهوم: انقلاب اسلامی، غمها را از بین برد.
***
آنجا در آن برزخ سرد، در کوچههای غم و درد / غیر از شب آیا چه میدید چشمان تار من و تو؟
***
برزخ: حدّ فاصل میان دو چیز، زمان بین مرگ تا رفتن به بهشت یا دوزخ، فاصله بین دنیا و آخرت.
بیت 2: در آن دوره همچون برزخ (دوره حکومت پهلوی)، در آن کوچههایی که پر از غم و درد بود؛ چشمهای کمتوان من و تو، جز ستم و بیداد، چیز دیگری را نمیدید.
نکات: بیت پرسش انکاری دارد. استعاره: «برزخ سرد» استعاره از ایران دوران پهلوی. جناس ناهمسان: «سرد، درد». ایهام: «سرد» ایهام دارد به معنای سرد (چون انقلاب اسلامی در فصل زمستان پیروز شد) و بیروح و افسرده. تشبیه: «کوچههای غم و درد». نماد: «شب» نماد ظلم و ستم. واج آرایی: «د». مفهوم: در گذشته مردم دچار ناامیدی و درد بودند.
***
دیروز در غربت باغ، من بودم و یک چمن داغ / امروز خورشید در دشت، آیینهدار من و تو
***
غربت: دوری از خانمان، بیگانگی (همآوا: قربت: نزدیکی). داغ: بسیار گرم، آهن تفته که با آن بر بدن انسان یا حیوان علامت میگذراند. آیینهدار: آن که آیینه در پیش دارد تا افراد خود را در آن ببیند؛ انعکاسدهنده.
بیت 3: در دوره پیش از انقلاب، در زمان غریبی و تنهایی ایران، من غم و درد زیادی داشتم؛ امّا پس از انقلاب، خورشید پیروزی بر دشت میهن تابیده است و خورشید خدمتکار و انعکاسدهنده درخشش این انقلاب است.
نکات ادبی: حذف فعل به قرینه لفظی: «یک چمن داغ» حذف فعل «بود». ممیّز: «چمن» در اینجا، وابسته وابسته از نوع «ممیز» است. حذف فعل به قرینه معنایی: «آیینهدار من و تو» حذف فعل «است». مجاز: «دیروز» مجاز از دوران پیش از انقلاب اسلامی. استعاره: «باغ» استعاره از ایران. جناس ناهمسان: «باغ، داغ». واج آرایی: «د». استعاره: «داغ» استعاره از درد و غم. مجاز: «امروز» مجاز از دوران انقلاب اسلامی. استعاره، تشخیص و کنایه: «خورشید آیینهدار من و تو» کنایه از اینکه جایگاه ما ارتقا یافته است. تشبیه: «خورشید آیینهدار من و تو». مراعات نظیر: «باغ، چمن، دشت». استعاره: «دشت» استعاره از کشور. مفهوم: غم و درد دوران حکومت پهلوی و عزت و سربلندی در دوران انقلاب اسلامی.
***
غرق غباریم و غربت، با من بیا سمت باران / صد جویبار است اینجا، در انتظار من و تو
***
غبار: گرد. غربت: غریبی، دور از خانمان. جویبار: جوی بزرگی که از جویهای کوچک تشکیل میشود.
بیت 4: در غریبی و دوری از خانمان غرق شدهایم. پس با من به سمت باران و پاکی بیا. در دوران انقلاب اسلامی، جویباران فراوانی برای شستشو و پاکی وجود دارد.
نکات: استعاره: «غبار» استعاره از آلودگی؛ «غرق غبار». نماد: «باران» نماد پاکی و طراوت؛ «جویبار» نماد پاکی و طراوت. مجاز: «صد» مجاز از بسیار. واج آرایی: «غ»، «ر». تناسب: «باران، جویبار». تشخیص و استعاره: «صد جویبار است اینجا در انتظار من و تو». مفهوم: دعوت به پیوستن مخاطب به انقلاب مردمی.
***
این فصل، فصل من و توست، فصل شکوفایی ما / برخیز با گل بخوانیم اینک بهار من و تو
***
فصل: دوره، منظور زمان پس از جنبش اسلامی است. خواندن: آواز خواندن. اینک: اکنون.
بیت 5: این زمان، زمان شکوفایی ماست؛ پس بلند شو تا با گل، آواز فرارسیدن بهار را بخوانیم.
نکات: واژهآرایی: «فصل». استعاره مکنیه: «فصل شکوفایی ما». نماد: «گل» نماد طراوت و تازگی. تشخیص و استعاره: «با گل بخوانیم». تناسب: «فصل، بهار»؛ «شکوفایی، گل، بهار». مفهوم: انقلاب اسلامی، زمان شکوفایی ما است.
***
با این نسیم سحرخیز، برخیز اگر جان سپردیم / در باغ میمانَد ای دوست گل یادگار من و تو
***
میمانَد: جاوید است.
بیت 6: همراه با نسیم صبحگاهی انقلاب بلند شو و حرکت کن. اگر در راه مبارزه کشته شدیم؛ ای دوست من، شاخه گلی به یادگار از من و تو خواهد ماند.
نکات: واژهٔ دو تلفّظی: «یادگار». کنایه: «جان سپردن» کنایه از مرگ و شهادت. استعاره: «نسیم سحرخیز» استعاره از انقلاب. مفهوم: دعوت به مبارزه و شهادتطلبی.
***
چون رود امیدوارم، بیتابم و بیقرارم / من میروم سوی دریا، جای قرار من و تو
دری به خانۀ خورشید، سلمان هراتی
***
بیتاب: آشفته. بیقرار: بیآرامش.
بیت 7: من همانند رود، امیدوار، بیتاب و ناآرامم. من به سمت دریا میروم؛ جایی که در آن من و تو آرام میگیریم و دیدار میکنیم.
نکات: تشبیه: «چون رود امیدوارم». استعاره و تشخیص: «امیدوار بودن رود». نماد: «رود» نماد جریانهای انقلابی؛ «دریا» نماد یکپارچگی. ایهام: «قرار» در مصراع دوم ایهام دارد به معنای دیدار و معنای آرامش. تناسب: «دریا، رود». واژهآرایی: «قرار». مفهوم: همبستگی مردم.
گنج حکمت تیرانا
تیرانا! من از طبیعت آموختم که همانند با درختان بارور بیآنکه زبان به کمتر داعیهای گشاده باشم، سراسر کرامت باشم و سراپا گشادهدستی، بیهیچگونه چشمداشتی به سپاسگزاری یا آفرین.
***
همانند با: مثل. بارور: میوهدار. داعیه: ادّعا. کرامت: سخاوت، جوانمردی، احسان. گشاده دستی: بخشندگی، سخاوت. چشمداشت: انتظار و توقع امری از چیزی یا کسی. چشم داشتن: منتظر دریافت پاداش یا مزد بودن. آفرین: ستایش، تحسین.
نکات: تشبیه: «همانند با درختان بارور». مجاز: «زبان» مجاز از دهان. کنایه: «زبان به چیزی گشودن» کنایه از سخن گفتن. مجاز: «سراپا» مجاز از تمام وجود. کنایه: «گشاده دستی» کنایه از بخشندگی.
***
تو نیز تیرانا! گشاده دستی و کرامت را از درختان میوهدار بیاموز و از بوستان و پالیز که به هر بهار سراپا شکوفه باشی و پای تا سر گل و با هر تابستان از میوههای شیرین و سایهٔ دلپذیر، خستگان راه را میزبانی کریم باشی و پایفرسودگان آفتابزده را نوازشگری درمانبخش دردها
***
پالیز: بوستان. کریم: بخشنده. آفتابزده: آفتاب سوخته.
نکات: «را» حرف اضافه: «خستگان راه را» و «پایفرسودگان آفتابزده را». حذف فعل به قرینه لفظی: «نوازشگری درمانبخش دردها» فعل «باشی» حذف شده است. استعاره مکنیه: «از درختان میوهدار بیاموز». مجاز: «پای تا سر» مجاز از همهٔ وجود. استعاره مکنیه: «به هر بهار سراپا شکوفه باشی و پای تا سر گل». کنایه: «پایفرسودگان» کنایه از خستگان. مراعات نظیر: «بوستان، گل، شکوفه، بهار، درختان».
***
نه همین مهربانی را به مهر که پاداش هر زخمهٔ سنگی را دستهای کریم تو میوهای چند شیرین ایثار کند.
***
مهر: عشق. که: بلکه. زخمه: ضربه، ضربه زدن. ایثار کردن: بخشیدن.
نکات: «را» حرف اضافه: «مهربانی را به مهر» و «هر زخمهٔ سنگی را». صفت مبهم: «چند» در عبارت «میوهای چند شیرین». کنایه: «زخمۀ سنگ» کنایه از آزار و اذیت.
***
تو اگر آن مایهٔ کرامت را از مادر به میراث میداشتی، میبایست همانند با درختان بارور، بخشندگی و ایثار را سراپا دست باشی؛ سپاس خورشید را که هر بامداد بر سر تو زرافشانی میکند و ابر، گوهر.
***
نکات: حذف فعل به قرینه لفظی: «و ابر، گوهر» عبارت «افشانی میکند» حذف شده است. استعاره: «مادر» استعاره از طبیعت. مجاز: «سراپا دست» مجاز از بخشندگی. مراعات نظیر: «سر، پا، دست». استعاره: «زر» در «زرافشانی کردن» استعاره از نورپراکنی خورشید؛ «گوهر» استعاره از باران. مراعات نظیر: «خورشید، بامداد و ابر».
***
اگرم هیچ در سرنوشت از آزادگی بهرهای باشد، همینم از آفریدگار سپاسگزاری بس که بدین سعادتم رهنمون بود تا هرگز فریب آزاده مردم را از خویشتن بتی نسازم.
تیرانا؛ محمدرضا رحمانی (مهرداد اوستا)
***
بس: کافی. سعادت: خوشبختی. رهنمون: راهنما.
نکات: جهش ضمیر: ضمیر «م» در «اگرم» و «همینم»، شکل درست «اگر در سرنوشتم» و «همین از آفریدگارم». «را» حرف اضافه: «آزاده مردم را». کنایه: «از خویشتن بت ساختن» کنایه از خودبین شدن.
متن درس فصل شکوفایی
دیروز اگر سوخت ای دوست غم برگ و بار من و تو / امروز میآید از باغ بوی بهار من و تو
آنجا در آن برزخ سرد، در کوچههای غم و درد / غیر از شب آیا چه میدید چشمان تار من و تو؟
دیروز در غربت باغ، من بودم و یک چمن داغ / امروز خورشید در دشت آیینهدار من و تو
غرق غباریم و غربت، با من بیا سمت باران / صد جویبار است اینجا در انتظار من و تو
این فصل، فصل من و توست، فصل شکوفایی ما / برخیز با گل بخوانیم، اینک بهار من و تو
با این نسیم سحرخیز، برخیز اگر جان سپردیم / در باغ میماند ای دوست گل یادگار من و تو
چون رود امیدوارم، بیتابم و بیقرارم / من میروم سوی دریا، جای قرار من و تو
دری به خانۀ خورشید، سلمان هراتی
کلیات درس فصل شکوفایی
قالب شعر: غزل. نوع ادبی: انقلاب اسلامی. وزن: مستفعلن فاعلاتن مستفعلن فاعلاتن (ویژه دانش آموزان رشته علوم انسانی و رشته معارف اسلامی). ردیف: من و تو.
سلمان هراتی: سلمان هراتی، با نام اصلی سلمان قنبر هراتی، (۱ فروردین ۱۳۳۸ در مزردشت تنکابن – ۹ آبان ۱۳۶۵) شاعر معاصر ایرانی بود. وی از شاعران طرفدار و متعهد به انقلاب و مذهب شیعه بود. تخلص او در شعر «آذرباد» بود.
مهرداد اوستا: محمدرضا رحمانی یاراحمدی با نام هنری مهرداد اَوِستا (زاده ۲۰ بهمن ۱۳۰۸ بروجرد – درگذشت: ۱۷ اردیبهشت ۱۳۷۰ تهران)، نویسنده و شاعر معاصر ایران بود. اوستا علاوه بر شاعری، در زمینه فلسفه، موسیقی و ادبیات فارسی نیز فعالیت داشت.
چند نکته تکمیلی درس دهم فارسی دوازدهم
در این مقاله، به بررسی معنی درس فصل شکوفایی و گنج تیرانا، درس دهم فارسی دوازدهم پرداختیم. شما میتوانید مجموعه اشعار سلمان هراتی و همچنین کتاب تیرانا را از سایت ایران کتاب خریداری کنید. البته از شما میخواهم که بعد از خواندن مقاله معنی درس فصل شکوفایی، به سراغ مطالعه این اشعار بروید.
همچنین ما، علاوه بر معنی درس فصل شکوفایی فارسی دوازدهم، معنی درسهای دیگر کتاب فارسی دوازدهم را در سایت فارسی 100 قرار دادهایم. برای مطالعه مقالههای مرتبط با پایه دوازدهم سایت فارسی 100 روی لینک کلیک کنید یا آن را لمس کنید.