درس عینک نوشتن، درس دوم نگارش دهم را خواندهاید؟ قرار است در این مقاله، با تمام جزئیات این درس مهم کتاب نگارش 1 آشنا شویم.
آموزش، فقط محدود به چارچوب کلاس نیست. ما در سایت فارسی ۱۰۰ زمینهای برای بهرهگیری دانشآموزان از آموزش رایگان و همیشگی فراهم کردهایم.
در این مقاله آموزشی، متن، توضیحات و نمونههایی درباره درس عینک نوشتن (درس دوم نگارش دهم) به شما ارائه میشود. در این درس درباره انواع نوشتههای عینی و ذهنی صحبت میشود و نمونهها و متنهای مختلفی از نوشتههای عینی و ذهنی ارائه میگردد. همچنین جواب کارگاه نوشتن درس عینک نوشتن بررسی میشود.
همچنین ما، متن و توضیحات سایر درسهای مرتبط با ادبیات و زبان فارسی را در سایت فارسی 100 قرار دادهایم. برای مطالعه مقالههای مربوط به پایه دهم روی لینک کلیک کنید یا آن را لمس کنید.
متن درس عینک نوشتن
روزی همراه چند تن از دانشآموزان کلاس به کتابخانه رفتیم. در آنجا کتابی به نام «گُل» نظرمان را جلب کرد.
یکی از دوستان گفت: «شاید این کتاب درباره بهترین گُلزنان فوتبال باشد.»
دیگری گفت: «ممکن است درباره گُلکاری و باغبانی باشد.»
سومی گفت: «حتّی میتواند درباره نغمه بلبل باشد.»
خلاصه، هر یک چیزی گفتند.
از کتابدار خواهش کردیم که آن کتاب را برایمان بیاورد. وقتی که فهرست مطالب را دیدیم، همه تعجّب کردیم….
راستی چرا برای یک موضوع، نوشتههای متفاوت و رنگارنگی خلق میشود؟
وقتی از پشت عینک به طبیعت نگاه میکنیم، طبیعت را با همان رنگی میبینیم که رنگِ شیشۀ عینک ماست. اگر رنگ شیشۀ عینک، زرد باشد، طبیعت، زرد و پاییزی جلوه میکند؛ اگر شیشۀ عینک ما، سبز رنگ باشد، رنگ طبیعت، سبز و بهاری میشود.
منظور از عینکِ نوشتن، نوعِ نگاهِ نویسنده به موضوع است. نوعِ نگاه ما البتّه به فکر ما بستگی دارد. هرطور که به موضوع نگاه کنیم، نوشتۀ ما به همان رنگ درمیآید.
اگر از دریچه پدیدههای دیداری (محسوسات) به موضوع بنگریم، نوشتهای عینی و محسوس تولید میشود؛ امّا اگر از پنجره ذهن و خیال به موضوع نگاه کنیم، نتیجه آن، خلق نوشتهای ذهنی و خیالانگیز خواهد بود.
هر فرد، با توجّه به شناختی که نسبت به موضوع دارد، آن را از نگاه خود بیان میکند. هر کس، با توجّه به تجربه، آموزش، تربیت و یادگیری خود، دنیای متفاوتی دارد؛ بنابراین، نوع نگاه و دریچه دید افراد باهم متفاوت است.
پس، اصلیترین علّت تفاوت نوشتهها، تفاوت در نوعِ نگاهِ نویسنده به موضوع است. حتّی در نوشتههایی که موضوع مشترک دارند، به سبب وجود تفاوت در نوع نگاه هر نویسنده به موضوع، تفاوت دیده میشود.
موضوع نوشتههای زیر، «قلم» است. با آنکه موضوع متنها یکسان است، هر یک فضای متفاوتی دارند.
نوشته یک
در سالهای آغازین دبستان، استفاده از مداد توصیه میشود و نه خودکار. مداد برای تمرین خوشخطّی مناسبتر است. به دلیل کُندی حرکت مداد، لغزشها هم به حداقل میرسد. در ضمن لغزشهای مدادی قابل پاک شدن و اصلاح است.
اگرچه دانشآموزان برای به دست گرفتن خودکار، بیصبرند و به خیال خودشان، نوشتن با خودکار برایشان لذّتبخش است، اما بعدها که رفتند در فهرست بدخطها و به اصطلاح، خطّشان خرچنگقورباغهای شد، تازه متوجّه میشوند که این هوس بچّگانه کار دستشان داده است و مجبورند همهجا با نوشتههایشان بچرخند و آن را گزارش کنند!
نوشته دو
حرف از خودکار میزدیم؛ خودکار از شأن قلم کاست و دوات را نفی بلد کرد؛ امّا این همۀ ماجرا نبود. خودکار آفتی شد و به جان مداد افتاد. با خودکار مرثیۀ مداد نوشته شد. مداد، یار دیرینۀ ما بود.
میان خودکار و مداد، تفاوت بسیار است. مداد را نرمی بود، خودکار را درشتی. مداد با سپیدی کاغذ الفت میگرفت؛ خودکار به پاکی کاغذ چیرگی میجوید. آن را شرم و حیا برازنده بود و این را پردهدری درخور است. مدادِ سیاه، سیاهی و سپیدی را در خود داشت. خودکار سیاه را جز سیاهی نیست. مداد اگر به خطا میرفت، امکان محو خطا بود. خودکار اگر بلغزد، لغزش به پایش نوشته است. مداد خودنمایی نمینمود. خودکار، خودنمایی میکند و میفریبد.
اتاق آبی
نوشته سه
عالمی مشغول نوشتن با مداد بود.
کودکی پرسید: چه مینویسی؟
عالم لبخندی زد و گفت: مهمتر از نوشتههایم، «مدادی» است که با آن مینویسم. میخواهم وقتی بزرگ شدی، مثل این مداد بشوی!
کودک تعجّب کرد! چون چیز خاصی در مداد ندید!
عالم گفت: پنج خصلت در این مداد هست. سعی کن آنها را به دست آوری.
اوّل: میتوانی کارهای بزرگی انجام دهی؛ امّا فراموش نکنی، دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت میکند و آن دست خداست!
دوم: گاهی باید از مدادتراش استفاده کنی. این باعث رنج مداد میشود؛ ولی نوک آن را تیز میکند. پس بدان، رنجی که میبری از تو انسان بهتری میسازد!
سوم: مداد همیشه اجازه میدهد برای پاک کردن اشتباه از پاککن استفاده کنی. پس بدان، تصحیحِ یک کار خطا، اشتباه نیست!
چهارم: چوب مداد در نوشتن مهم نیست، مهم مغز مداد است که درون چوب است؛ پس همیشه مراقب درونت باش که چه از آن بیرون میتراود!
پنجم: مداد همیشه از خود اثری باقی میگذارد. پس بدان، هر کاری در زندگیات میکنی، ردّی از آن به جا میماند؛ بنابراین، در انتخاب اعمالت دقت کن!
نوشته چهار
همین که مداد را دید، آهی کشید و گفت: «عجب، چه کلاهی! معلوم نیست چه کسی و با چه نیّتی این کلاه را بر سرش گذاشته؛ امّا هرچه باشد، بد نیست. نیم این کلاه، فلزّی و نیم آن لاستیکی است. لابد فلز را برای این گذاشتهاند که پایۀ مناسبی برای نگه داشتن نیمۀ لاستیکی باشد و البتّه سرِ مداد را به خوبی در حبس و زندان خود نگه دارد. نیمۀ لاستیکی آن هم شاید برای این است که بتوانند بیشتر در آن باد کنند و سرانجام مداد را بر باد بنشانند.
نوشته پنج
غضنفر با دیدن مداد لبخندی زد و به یاد حرف مادرش افتاد که به او گفته بود: «اگر دفعۀ دیگر روی دیوار همسایه بروی، پایت را قلم میکنم!»
راستی، چگونه میشود پای کسی را قلم کرد؟ اگر پا قلم شود، آیا میتوان با آن نوشت؟
توضیحات بیشتر از درس عینک نوشتن
اگر نوشتههای بالا را با دقّت بیشتری بررسی کنیم، درمییابیم با وجود مشترک بودن موضوعاتشان، کاملاً با هم متفاوت هستند. بخشی از مطالب این متنها، مبتنی بر تجارب نویسنده است. به بیان دیگر، هر شخص با استفاده از حواس، شناختی از جهان پیرامون خود پیدا میکند و آنچه در گفتار یا نوشتار وی میآید، بازنمودِ همان شناخت است.
مثلاً وقتی نویسنده در متن یکی میگوید: «در سالهای آغازین دبستان، استفاده از مداد توصیه میشود و نه خودکار. مداد برای تمرینِ خوشخطّی مناسبتر است. به دلیل کُندی حرکت مداد، لغزشها هم به حداقل میرسد. درضمن لغزشهای مدادی قابل پاک شدن و اصلاح است…»، اطّلاعاتی را که در مورد مداد دارد، برای خواننده بیان میکند.
در واقع، او قبلاً در جهان پیرامون خود مداد را دیده و از آن استفاده کرده است و به خاطر دارد تا کلاس سوم، معلمّ به آنها اجازه نمیداد با خودکار بنویسند. هنگامیکه مینویسد، همان چیزی را گزارش میکند که دیده، شنیده و لمس کرده است. به بیان دیگر، مطالب او مبتنی بر حواس است. این نوع نوشتهها، متنهای عینی و محسوس هستند.
بخش دیگری از مطالب متنهای یک تا پنج، برخاسته از ذهن و تخیّل است؛ یعنی نویسنده از محدودۀ حواسّ ظاهر، فراتر رفته و وارد فضای ذهن شده است. به دلیل گستردگی ذهن، به تعداد انسانها و با توجّه به خلّاقیت آنها میتوان انتظار داشت، متنهای متعدّدی دربارۀ هر موضوع، تولید شود؛ مثلاً نویسندۀ متن شمارۀ پنج با دیدن قلم، در ذهنش، خاطرهای تداعی شده است.
نویسندۀ متن شماره سه نیز بهطور غیرمستقیم مسائل اخلاقی را با بیان ویژگیهایی برای مداد به انسان گوشزد میکند. در این نوشتهها، به دلیل وسعت فضای ذهن، تفاوتها چشمگیر خواهد بود. این نوع نوشتهها که در فضای ذهن، رشد و پرورش مییابند، ذهنی هستند.
بدیهی است که فضای نوشتهها، تلفیقی از فضاهای عینی و ذهنی است؛ مثلاً در متن شماره چهار، نویسنده برخی از ویژگیهای ظاهری مداد را بیان کرده و همزمان جملاتی نیز از فضای ذهن خود نوشته است؛ امّا دربرخی از متنها فضای عینی، برجستهتر است (مانند نوشتۀ شمارۀ یک) و در بعضی فضای ذهنی غلبه دارد (مانند نوشتۀ شمارۀ سه).
کارگاه نوشتن درس عینک نوشتن
۱- نوشتههای زیر را بخوانید و فضای حاکم بر آنها (عینی و ذهنی) را مشخص و درباره پاسخ خود استدلال کنید.
متن یک
هر فاصله خودش حکم یک دیوار را دارد. فاصله جزءِ همان دیوارهایی است که بیشتر مانع است تا محافظ. فاصلهها گاهی آنقدر زیادند که هیچ دیواری به پهنای آنها نمیرسد. بعضیها به جای فاصله، کلمه جدایی را به کار میبرند. بعضیها هم جدایی را سبب فاصله میدانند و بعضیها فاصله را علّت جدایی میپندارند. در هر صورت، جدایی و فاصله هر دو دیوارهایی هستند که مانع مهر ورزیدن میشوند.
دیوارهای دیگری هم داریم که به مراتب از دیوارهای سنگی و آهنی سختترند. دیوارهایی چون قهر، نفرت، بدبینی، حسادت و… که هرگاه کاشته میشوند، باعث فاصله و جدایی میگردند. این دیوارها دیده نمیشوند؛ امّا بدتر از دیوارهای واقعی هستند. اگر جنس دیوارهای واقعی از آجر است، جنس این دیوارها، خودخواهی و غرور، طمع و بدبینی و نظایر اینهاست که گاه، خرابشدنی نیستند.
قفس، چه سیمی، چه چوبی، چه بزرگ و چه کوچک یک دیوار است؛ زیرا بین پرنده و پرواز فاصله انداخته است.
شاید داستان آن پرنده را شنیده باشید که قفس بزرگی به اندازۀ یک شهر برایش ساختند؛ داخل قفس بزرگش درخت کاشتند؛ استخر درست کردند؛ بهترین دانهها را جلویش گذاشتند؛ برایش لانه درست کردند؛ امّا همچنان غمگین بود. تا اینکه درِ قفس را باز کردند و او شادمان پرواز کرد. چه دیواری قطورتر و سنگیتر از قفس میتوان تصوّر کرد؟!
«تنبلی» هم یک دیوار است. تنبلی، پدیده بسیار مرموزی است که گاهگاه بیخبر به سراغمان میآید و دیوار میشود، بین انسان و نشاط و سرزندگیاش. دیوار تنبلی از آن دیوارهایی است که مانع میشود، انسان به زندگی شاداب و فرح بخش، دست یابد.
متن دو
کلاغی قار زد و از روی درخت کاج خانۀ همسایه پرکشید و نشست روی تاج ماشین. مرد جوان، توی چشمهای کلاغ که درشت و مژهدار بود، چیزی دید… کلاغ روی پاهای بلند و لاغرش جَستی زد. بلند شد و کمی دورتر نشست و به دانههای بارانی که در چالهای جمع شده بود، نوک زد. جوانی به زحمت، دستگیره سرد ماشین را گرفت و کشید. کلاغ دوباره پر زد و روی دیوار نشست.
تیلههای شکسته زرد
متن سه
مراد بلند شد و از نردبان آمد پایین. افسار گاو را گرفت و از درِ خانه بیرون رفت. از کنار نخل گذشت. زیرچشمی، نگاهی به آن انداخت. برگهای ریز و سبز سرو تکان میخورد. باد تکانشان میداد. سایهاش، کوچه و نصف باغ روبهرویش را گرفته بود. گنجشکها توی آن جیکجیک میکردند. لکّۀ نازک ابری سفید، گوشۀ آسمان داشت از هم باز میشد و چند تا بچّه توی کوچه گردوبازی میکردند.
نخل، هوشنگ مرادی کرمانی
متن چهارم
آه، چه شبها! ای پنجرۀ گِردِ اتاقک من، ای دریچه بسته، چه شبها که از تختخوابم به سویت نگریستم؛ در حالی که با خود میگفتم: اینک هنگامی که رنگ این چشم به سپیدی بگراید، سپیده خواهد دمید؛ آنگاه از جا برخواهم خاست و این رنجوری و ملال را از خود خواهم راند و سپیده، دریا را خواهد شست و ما در سرزمین ناشناخته پهلو خواهیم گرفت.
سپیده دمید، بیآنکه دریا از آمدنش رنگ آرامش به خود گیرد؛ زمین هنوز دور بود و اندیشۀ من بر چهرۀ موّاج آبها در نوسان. منقلبشدنی که از موجهای دریا ناشی میشود و تمامی بدن، آن را به یاد میسپارد. با خود گفتم: آیا خواهم توانست اندیشهای به این دکل لرزان کشتی بیاویزم؟ ای موجها، آیا جز آبی که در باد شبانه به این سو و آن سو پراکنده میشود، چیزی نخواهم دید؟
مائدههای زمینی و مائدههای تازه، آندره ژید
۲- موضوعی را انتخاب کنید و با توجّه به محتوای درس، دربارۀ آن، متنی بنویسید.
موضوع:
……………………………………………………………………………………………………………………….
……………………………………………………………………………………………………………………….
……………………………………………………………………………………………………………………….
……………………………………………………………………………………………………………………….
……………………………………………………………………………………………………………………….
……………………………………………………………………………………………………………………….
……………………………………………………………………………………………………………………….
……………………………………………………………………………………………………………………….
……………………………………………………………………………………………………………………….
……………………………………………………………………………………………………………………….
……………………………………………………………………………………………………………………….
3- نوشتههای دوستانتان را بر پایه سنجههای زیر، ارزشیابی کنید.
هنجار نوشتار درس 2 نگارش دهم
یکی دیگر از هنجارهایی که باید در نوشتار به آن توجّه کرد، ارتباط معنایی واژهها در جمله است. گاهی به نظر میآید میتوان دو واژه هم معنی را جایگزین یکدیگر کرد.
در حالی که هنگام کاربرد واژه، توجّه به بافت جمله و ظرایف معنایی هر واژه، ضروری است؛ زیرا هر واژه ارزش معنایی ویژهای دارد و در بافت وابسته به خود به کار میرود. به نمونههای زیر، توجّه کنید.
الف)
۱- سرانجام پس از جست وجوی بسیار، خانه مناسبی پیدا کرد.
۲- سرانجام پس از جست وجوی بسیار، سرای مناسبی پیدا کرد.
ب)
۱- پس از تحمّل رنج فراوان به سرای باقی شتافت.
۲- پس از تحمّل رنج فراوان به خانه باقی شتافت.
چنان که ملاحظه میکنید اگرچه «خانه» و «سرا» هم معنیاند؛ امّا هر یک متناسب با فضای خاصّی به کار میروند. در جمله (الف) واژه «خانه» و در جمله (ب) واژه «سرا» مناسب است.
مثل نویسی درس عینک نوشتن
مثلهای زیر را بخوانید، سپس یکی را انتخاب کنید و آن را گسترش دهید.
- از تو حرکت از خدا برکت.
- آب که یک جا ماند، میگندد.
- کارِ نیکو کردن از پُر کردن است.
- بادآورده را باد میبَرد.
- تو نیکی میکن و در دجلهانداز.
چند نکته تکمیلی درس دوم نگارش دهم
ما در این مقاله، به بررسی درس عینک نوشتن، درس دوم نگارش دهم پرداختیم و دانستیم که متن عینی و متن ذهنی چیست و این متنها چه تفاوتی با یکدیگر دارند. همچنین متن کامل درس عینک نوشتن نگارش دهم، مندرج در کتاب را آوردیم. اگر دوست دارید که مطالعه دقیقتر و کاملتری درباره شیوههای نویسندگی انجام دهید، پیشنهاد میکنم کتاب راهنمای جامع نویسندگی را مطالعه کنید.
همچنین ما، علاوه بر متن درس عینک نوشتن، درس دوم نگارش دهم، متن و توضیحات درسهای دیگر کتاب نگارش دهم را در سایت فارسی ۱۰۰ قرار دادهایم. برای مطالعه مقالههای مربوط به پایه دهم روی لینک کلیک کنید یا آن را لمس کنید.