درس شخصیت (گسترش محتوا)، درس سوم نگارش یازدهم را خواندهاید؟ قرار است در این مقاله، با تمام جزئیات این درس مهم کتاب نگارش 2 آشنا شویم.
آموزش، فقط محدود به چارچوب کلاس نیست. ما در سایت فارسی ۱۰۰ زمینهای برای بهرهگیری دانشآموزان از آموزش رایگان و همیشگی فراهم کردهایم.
در این مقاله آموزشی، متن، توضیحات و نمونههایی درباره درس شخصیت (گسترش محتوا) (درس سوم نگارش یازدهم) به شما ارائه میشود. در این درس درباره چگونگی گسترش محتوا با استفاده از توصیف شخصیت صحبت میشود و نمونهها و متنهای مختلفی از گسترش متن با توصیف شخصیت ارائه میگردد. همچنین جواب کارگاه نوشتن درس شخصیت (گسترش محتوا) بررسی میشود.
همچنین ما، متن و توضیحات سایر درسهای مرتبط با ادبیات و زبان فارسی را در سایت فارسی 100 قرار دادهایم. برای مطالعه مقالههای مربوط به پایه یازدهم روی لینک کلیک کنید یا آن را لمس کنید.
متن درس شخصیت (گسترش محتوا)
«مردی بود میانه قد، با قیافهای آفتاب سوخته و چروک برداشته و لباس نظامی مرتبّ و تمیز. تازه ریشش را تراشیده بود. حتما هنوز چهل سالش نشده بود و خیلی به زحمت سعی میکرد فارسی سلیس حرف بزند. تفنگش را وارونه روی دوشش انداخته بود و ما با هم قدم میزدیم…»
سه تار، آل احمد
در نمونه بالا با مردی مواجه میشویم که نویسنده توانسته است ظاهر و رفتارش را برای ما به تصویر بکشد. با این کار، هنگام خواندن، تصویری از فرد یا افرادی که در متن حضور دارند، در ذهن ما نقش میبندد؛ به گونهای که تا پایان متن، تمام رفتار و گفتار آنها را در ذهن مجسّم میکنیم. حضور شخصیتها در نوشته باعث میشود متن از یکنواختی خارج شود. از شخصیت پردازی و توصیف شخصیتها میتوان در انواع نوشته استفاده کرد.
توصیف، گسترش دادنِ موضوع با دقّت در ویژگیهای افراد، اشیا و مکانهاست. با توصیف میتوان موضوع موردبحث را در ذهن مخاطب به تصویر کشید. همچنین میتوان با آوردن وابستهها (صفتها و مضاف الیهها)، تشبیهات، توضیحات و مانند آن به توصیف پرداخت. در این درس با توجّه به مراحل زیر، به توصیف اشخاص میپردازیم.
مرحله اوّل: موضوع یابی (انتخاب شخصیت)
در این مرحله باید موضوعی را برای نوشتن انتخاب کرد. انتخاب شخصیت، در حقیقت همان انتخاب موضوع است. بهترین کار این است که تصویری از افراد خاص را در جاهای گوناگون تصوّر کنیم. اگر به مسیر روزانه خود از خانه تا مدرسه با دقّت نگاه کنیم، شخصیتهای متفاوتی را در جاهای مختلفی میبینیم که با توجّه به ظاهر و رفتار آنها میتوانیم متن زیبایی خلق کنیم.
راننده تاکسی یا اتوبوس، فروشندهها، مسافران و مأموران در ایستگاههای مترو و اتوبوس، راننده وانتی که میوه و سبزی میفروشد، دانشآموزانی که در سنین مختلف به مدرسه میروند، تعمیرکاری که مشغول کار است، نانوا و کسانی که در صف نان هستند، خویشاوندان و حتّی افراد خانواده میتوانند شخصیت اصلی یا یکی از شخصیتهای نوشته ما باشند.
پس با دقّت بیشتری به اطراف نگاه کنیم؛ یعنی خوب ببینیم و بشنویم و با زیر نظرگرفتن اشخاص پیرامونمان، ویژگیهای آنان را خوب بررسی کنیم و با تلاش ذهنی، آنها را در قالب شخصیتهایی خلق کنیم؛ مانند وصف برخی از شخصیتهای کتاب فارسی سال پیش، از جمله: شخصیت «چشمه» در درس «چشمه»، «ناصر خسرو» و «گرمابه بان» در درس «سفر به بصره»، «نیما یوشیج» در متن «پیرمرد، چشم ما بود» و بسیاری از شخصیتهای دیگر.
گاه شخصیتها میتوانند حیوان باشند؛ مانند داستان «سپید دندان» که از زبان سگی با همین نام روایت شده است. گاه نیز به اشیا جان میبخشیم و به آنها شخصیت انسانی میدهیم؛ مانند ماجرای «یخی که عاشق خورشید شد» در کتاب نگارش سال گذشته. در این درس، شخصیتی که موضوع نوشته ماست؛ یکی از همکلاسیهایم به نام بهروز است.
فعّالیت (۱)
چند تن از افراد پیرامونتان را به عنوان موضوع نوشته انتخاب کنید و نام آنها را بنویسید.
●…………………………………………………………………………………………………..
●…………………………………………………………………………………………………
●………………………………………………………………………………………………..
●………………………………………………………………………………………………..
●…………………………………………………………………………………………………
مرحله دوم: تجسّم و بارش فکری
برای مجسّم کردن یک شخصیت یا یک شیء کافی است آن را به گونهای معرّفی کنیم که دیگران بتوانند تصویری از آن در ذهن خود بسازند. برای این کار، نخست باید افرادی را که میخواهیم در نوشت. ما حضور داشته باشند، در ذهن مجسّم کنیم. برای نمونه در موضوع «همکلاسیام بهروز»، شخصیت اصلی، دانشآموزی است که در مکانی مشخّص، مانند مدرسه یا کلاس حضور دارد. نویسنده برای تصویری کردن این شخصیت، به ظاهر و رفتار او در مدرسه توجّه کرده و آنچه را برای خواننده جالب است، بر روی کاغذ میآورد.
فعّالیت (۲)
یکی از موضوعهایی را که در فعّالیت (۱) نوشتید، انتخاب کنید و با تجسّم شخصیت، ویژگیهای او را مانند جدول صفحه قبل بنویسید.
مرحله سوم: سازماندهی و طرح اوّلیه
در این مرحله طرح اوّلیه نوشته را تنظیم میکنیم. این کار نوشتن را آسانتر میکند؛ یعنی باید بدانیم پس از نوشتن بند آغازین، در بندهای میانی، چه مواردی را با چه ترتیبی بیاوریم. با توجّه به موضوع انتخاب شده (هم کلاسیام بهروز)، طرح را به این ترتیب در ذهن مرتّب میکنیم:
- بند آغازین
- بندهای میانی
- معرّفی بهروز با توجّه به ظاهر
- معرّفی بهروز با توجّه به رفتار
- بند پایانی
به این ترتیب، با سازماندهی ذهن خود، میدانیم از کجا باید شروع کنیم، بندهای میانی را به چه ترتیبی بیاوریم و نوشته را در کجا به پایان برسانیم.
فعّالیت (۳)
با توجّه به طرح اوّلیه نوشته خود، به پرسشهای زیر پاسخ دهید.
- بندهای میانی نوشته شما چند بند موضوعی دارد؟
- در بندهای میانی، درباره چه موضوعاتی میخواهید بنویسید؟
●……………………………………………………………………………………………….
●………………………………………………………………………………………………
●……………………………………………………………………………………………..
●………………………………………………………………………………………………..
●………………………………………………………………………………………………
مرحله چهارم: پیش نویس
در این مرحله، مطابق با نقشه طرّاحی شده در مرحل. پیش، جملههایی میسازیم و آنها را در پی هم میآوریم. این جملهها پیشنویس اوّلیه نوشته را شکل میدهد.
1- بند آغازین
زندگی به آدم یاد میدهد که از ظاهر افراد نباید زود درباره آنها قضاوت کرد. برای مثال، گوشهای از زندگی بهروز را در دوران مدرسه شرح میدهم:
2- بندهای میانی
بهروز پسری دوازده ساله با صورتی سبزه و موهای موجدار بود. همان روز اوّل مهر موهایش را از ته میتراشید. قدّ او ۱۲۰ سانتی متر بود، امّا سعی میکرد موقع راه رفتن خودش را قدبلندتر جلوه دهد. لباسهایش، همگی راه راهِ از بالا به پایین بودند.
کفشهایی انتخاب میکرد که زیره ضخیمتری داشته باشد. دلیلش را خودتان میدانید. امّا ازبس فوتبال بازی میکرد، همیشه کفشش پاره بود. کیفش را روی دوشش نمیانداخت و سعی میکرد دسته کیف چرمیمشکیاش را در دست بگیرد؛ اینجوری باکلاستر بود!
همه میگفتند آدم مرموز و توداری است؛ چون تا چیزی از او نمیپرسیدند، حرفی نمیزد. سعی میکرد مثل کتاب خوانها باشد، اما هر وقت کارنامهاش صادر میشد، دیگر جرئت نداشت به خانه برود. در مدرسه هم خیلی به درسها توجّه میکرد. معاونین همیشه خوبیهای او را به رخ ما میکشیدند و هر بلایی سر دیگران میآورد، تبرئهاش میکردند. هر وقت معلمّ جدیدی میآمد، فکر میکرد بهروز شاگرد اوّل است، امّا آخرِ سال، شرمنده معلمّ میشد.
3- بند پایانی
در جامعه، افرادی مانند بهروز دیده میشوند. آیا شما تاکنون با چنین کسانی دیدار داشته اید؟
فعّالیت (۴)
با توجه به طرح نوشته خود، پیشنویس آن را بنویسید.
●…………………………………………………………………………………………………..
●…………………………………………………………………………………………………
●…………………………………………………………………………………………………
●………………………………………………………………………………………………..
●………………………………………………………………………………………………..
●……………………………………………………………………………………………….
●……………………………………………………………………………………………….
●……………………………………………………………………………………………….
●………………………………………………………………………………………………..
مرحله پنجم: بازبینی و گسترش موضوع
در این مرحله، نوشته قبلی خود را بازبینی و اصلاح میکنیم و با استفاده از آنچه تاکنون آموختهایم، آن را گسترش میدهیم.
شاگرد اوّل کلاس ما
1- بند آغازین
زندگی به آدمی میآموزد که ظاهر اشخاص ملاک خوبی برای زود قضاوت کردن نیست. برای درک این مطلب به بخشهایی از شخصیت بهروز، هم کلاسی قدیمم در دوران مدرسه اشاره میکنم:
2- بندهای میانی
الف) بهروز پسری دوازده ساله بود با صورتی سبزه و موهای موجدار. البتّه اوّل مهر که قرار بود به مدرسه برود موهایش را از ته میتراشید. انگار سالی ده سانتی متر رشد میکرد؛ قدّ او درست صد و بیست سانتی متر بود؛ امّا سعی میکرد؛ موقع راه رفتن خودش را بیشتر بکشد تا قدبلندتر دیده شود. برای این منظور، همه لباسهایی که میپوشید، راه راهِ از بالا به پایین بودند.
کفشهایی انتخاب میکرد که زیه. ضخیمتری داشته باشد. دلیلش را خودتان میدانید. ازبس فوتبال بازی میکرد، همیشه لب و لوچه کفشش آویزان بود. کیفش را هیچ وقت روی دوشش نمیانداخت و سعی میکرد همیشه مثل مهندسها دسته کیف چرمیمشکیاش را در دست بگیرد؛ اینجوری باکلاستر بود!
ب) همه میگفتند آدم مرموز و توداری است؛ چون تا چیزی از او نمیپرسیدند، حرفی نمیزد. سعی میکرد مثل کتاب خوانها باشد، امّا بین خودمان باشد، فقط سعی میکرد! هروقت کارنامهاش صادر میشد، دیگر جرئت نداشت به خانه برود.
در مدرسه خیلی به درسها توجّه میکرد. معاونان همیشه خوبیهای او را به رخ ما میکشیدند و هر بلایی سر دیگران میآورد، تبرئهاش میکردند. باورشان نمیشد که او آب زیرکاه باشد. هر وقت معلمّ جدیدی میآمد، فکر میکرد بهروز شاگرد اوّل است، ولی آخرِ سال شرمنده معلمّ میشد.
3- بند پایانی
در جامعه، افراد مرموزی چون بهروز بسیار هستند. آیا شما تاکنون با چنین کسانی دیدار داشته اید؟ درباره آنها چگونه قضاوت کرده اید؟
چنان که دیدید، نویسنده ابتدا متنی ساده نوشته، سپس واژهها و جملههایی را که زیرشان خط کشیده شده، به متن افزوده و آن را زیباتر کرده است؛ به این ترتیب متن، آراسته و گسترده شده است.
فعّالیت (۵)
پیشنویس نوشته خود را بخوانید و آن را گسترش دهید.
مرحله ششم: نوشتن نهایی و پاک نویس
در این مرحله، با توجّه به اصلاحات و تغییرات ایجادشده در مراحل پیش، متن کامل شده را ویرایش و پاکنویس میکنیم.
فعّالیت (۶)
اکنون متن نوشته خود را به طور کامل پاکنویس کنید.
اینک نوشتههایتان را بخوانید یا در اختیار دوستانتان قرار دهید تا با استفاده از معیارهای جدول زیر، آن را ارزیابی کنند.
کارگاه نوشتن درس شخصیت
1- نوشتههای زیر را بخوانید و ویژگیهای رفتاری شخصیتهای آن را در متن مشخّص کنید.
الف) نوجوان که بود تابستانها سرکار میرفت. یک روز قرار شد همراه خانواده به باغی در خارج از شهر برویم و استراحتی بکنیم؛ وقتی موضوع را به محمّد ابراهیم گفتیم، گفت: «من نمیآیم، کار دارم، من توی یک مغازه کار میکنم.» گفتم: «الان که تابستان است و درس و مشق نداری. زندگی هم که روبه راه است پس چرا کار میکنی؟»
گفت: «نمیخواهم دائم دنبال بازی باشم. دوست دارم سرکار بروم.» پرسیدم: «حالا چه کار میکنی؟» گفت: «توی یک مغازه میوه فروشی کار میکنم.» گفتم: «چرا میوه فروشی؟! میرفتی تو یک بزّازی کار میکردی که لااقل کارش تروتمیزتر است.» گفت: «اتفّاقا چون کارش سختتر و بیشتر است آن را انتخاب کردهام. در مغازه بزّازی همهاش باید یک گوشه بنشینم و چرت بزنم.»
شهید همّت، عربلو
ب) نشستن در گوشه خاکریز و به فکر فرو رفتن، کار همیشه سید بود. او به دوردستها خیره میشد و پرواز آرام کبوترها را که از میان دود و غبارِ انفجار میگذشتند، دنبال میکرد؛ درست مثل زمانی که از کنار گنبد حضرت عبدالعظیم پرمیکشیدند.
شهید آوینی، جعفری مطلق
۲- موضوعی انتخاب کنید و با رعایت مراحل نوشتن، متنی بنویسید.
………………………………………………………………………………………………..
…………………………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………………………
………………………………………………………………………………………………….
…………………………………………………………………………………………………
…………………………………………………………………………………………………
………………………………………………………………………………………………….
………………………………………………………………………………………………….
………………………………………………………………………………………………….
۳- نوشته دوستانتان را براساس معیارهای جدول ارزشیابی درس تحلیل کنید.
حکایت نگاری درس 3 نگارش یازدهم
حکایت زیر را بخوانید و آن را به زبان ساده بازنویسی کنید.
طاووسی و زاغی، در صحنِ باغی به هم رسیدند و عیب و هنر یکدیگر را دیدند. طاووس با زاغ گفت: « این موزه (کفش) سرخ که در پای توست، لایق دیبای نگارین من است. همان وقت که به وجود میآمدهایم در پوشیدن موزه اشتباه کردهایم. من موزه سیاه تو را پوشیدهام و تو موزه سرخ مرا.»
زاغ گفت: «برخلاف این است؛ اگر خطایی رفته است، در پوششهای دیگر رفته است. باقی پوششهای زیبای تو مناسب موزه من است؛ در آن خواب آلودگی، تو سر از گریبان من درآوردی و من سر از گریبان تو.»
در آن نزدیکی، سنگ پشتی بود و آن مجادله را میشنید؛ سر برآورد کهای یاران عزیز! از این گفت وگوی باطل دست بردارید؛ خدای تعالی همه چیز را به یک کس نداده است. هر کس را به داده خود، خُرسند باید بود و خشنود.
بهارستان، جامی (با اندکی تصرّف)
……………………………………………………………………………………………………
……………………………………………………………………………………………………
……………………………………………………………………………………………………
……………………………………………………………………………………………………
……………………………………………………………………………………………………
……………………………………………………………………………………………………
……………………………………………………………………………………………………
……………………………………………………………………………………………………
……………………………………………………………………………………………………
چند نکته تکمیلی درس سوم نگارش یازدهم
ما در این مقاله، به بررسی درس شخصیت (گسترش محتوا)، درس سوم نگارش یازدهم پرداختیم و با نحوه گسترش متن با استفاده از توصیف شخصیت آشنا شدیم. همچنین متن کامل درس شخصیت (گسترش محتوا) نگارش یازدهم، مندرج در کتاب را آوردیم. اگر دوست دارید که مطالعه دقیقتر و کاملتری درباره توصیف شخصیت انجام دهید، پیشنهاد میکنم کتاب لوازم نویسندگی نادر ابراهیمی را مطالعه کنید.
همچنین ما، علاوه بر متن درس شخصیت (گسترش محتوا)، درس 3 نگارش یازدهم، متن و توضیحات درسهای دیگر کتاب نگارش یازدهم را در سایت فارسی 100 قرار دادهایم.